رضا ترنیکی کارشناس ارشد جامعه شناسی

مطالب گوناگون آموزشی

این وبسایت با هدف درج مطالب گوناگون آموزشی راه اندازی شده است .بیشتر مطالب در حیطه آموزش وپرورش است .

گیدنز – عاملیت و ساختار

برای درک این مبحث از  گیدنز  خیلی خوب است که پیش زمینه ای از نظریات هایدگر در  مورد زمانبندی , نوشته های  هوسرل و شوتس  در مورد  پدیدار شناسی , نوشته های پارسونز در مورد کنش , دورکیم  در کارکردگرایی, گارفینکل در مورد اتنومتدولوژی ,  و بالاخره  وینگنشتاین ،  پاچی ، وایتهد و لوی اشتراوس   داشته باشیم...!

به عبارتی گیدنز  خیلی علاقه دارد که  در نظریه خود مفاهیم  خیلی نظریات دیگر را هم استفاده کند . و به التقاطی در این مجموع دست یابد .

که این موضوع سبب پیچیدگی کار وی  میشود که با دقت نظری در دیگر نظریات این مسئله مرتفع خواهد شد .

عاملیت و ساختار :

هدف گیدنز از این بحث  پیوند دادن ایده کنش انسانی با تبیین ساختاری در تحلیل اجتماعی می باشد .

در فلسفه های اجتماعی , کنش و ساختار , واژه های متضادی قلمداد می شوند که گیدنز سعی کرده آنها را با هم  ربط داده و نظریه بینابینی نوینی بنیان نهد .

گیدنز  برای  تبیین نظریه خود  ابتدا  به تبیین نظریات  وینگنشتاین در مورد سرشت دلایل  در فعالیت های اجتماعی میکند. سپس  می پردازد  به کنش متقابل نمادین  و  کارکرد گرایی دورکیم  در مورد همین مبحث .او معتقد است که پارسنز  کنش  را در نسبت با اراده گرایی می فهمد  و همین  تناقض را  در نظریات مارکسیستی هم  میبیند .  بویژه نظریات  ارایه داده شده توسط آلتوسر , نماینده ساختگرای  مارکسیسم . و سپس در مورد پاچی می گوید :  وی دقیقا برخلاف آلتوسر  عمل کرده و  موضوع مطالعه وی  از خود بیگانگی ذهنیت انسانی  در سرمایه داری است.

زمان, عاملیت , کردار :

گیدنز معتقد است : فلسفه تحلیلی کنش فاقد نظریه پردازی  در مورد نهادهاست و 2 موضوع  برای  اینگونه نظریه پردازی ضروری  است .

1.گنجاندن  زمانبندی  به فهم  عاملیت انسانی

2.الحاق  قدرت به مثابه امری بنیادی در ایجاد  کردارهای اجتماعی

او در مورد زمانبندی از هایدگر استفاده می کند . هایدگر میگوید:  زمان و فضا  وجوهی هستند که  اعیان و رویداد ها  در آن رخ می دهند .

گیدنز  سپس  نظر  ای . ان . وایتهد  را اینگونه  تبیین می کند که چیزی که  ما به عنوان  امر حاضر درک  می کنیم  حاشیه ای فعال  از حافظه  است که نشان  از پیش نگری دارد .

کنش , به نظر گیدنز,  مجموعه اعمال  جدا از هم نیست. کنش ,  یک جریان پیوسته رفتار است .  مولفه های انگیزشی کنش  شامل جنبه های  خود آگاه  و ناخود آگاه  شناخت  و هیجان  است .  نتایج  ناخواسته  کنش  به    خاطر  نقش  در فرایند  بازتولید نهادها  در نظریه  اجتماعی  , اهمیت  اساسی  دارند .

 زمان . ساختار . نظام .  در نظریه  گیدنز

گیدنز  متذکر می شود که  مفهوم  ساختار در  2 نظریه  کارکردگرای و ساختارگرایی  مطرح شده  است .

ساختار , الگویی از  ارتباطات اجتماعی  است . کارکرد یعنی  چگونه این الگو  در عمل مانند نظام  عمل می کند ! منشاء  این تفکر در هر دوی  این مکاتب  دورکیم می باشد , البته  با تفاوتهایی.

گیدنز بعد از تببین  این تفکر در  نظرات  لوی اشتراوس ,  انسانشناس ساختگرا ,   در مورد این مفهوم در نظریه وی میگوید:  نظریه ای اجتماعی که  بخواهد همه فرایندهای  اجتماعی  و بازتولید اجتماعی  و حتا  ناخودآگاه  را داشته باشد , باید آگاهی گفتمانی و عملی  در بازتولید  کردارهای  اجتماعی را  محور بداند .

 در حالی که گیدنز معتقد است  ساختار با ارجاع  به منابع و قواعد  قابل درک است . که در بازتولید اجتماعی  با زمان پیوند دارد . ساختار  مجموعه ای از ماتریسهایی از  ویژگی های قواعد منابع   است .

ساختار یعنی  خصلت  ساختاری  یا خواص ساخت یابنده . خواص ساختاری یعنی  عنصر پیوند  میان زمان و فضا . تحلیل ساختاری در علوم اجتماعی  مستلزم بررسی  ساختمند شدن  نظامهای  اجتماعی است .  در تفکر گیدنز  الگوی  قابل روئیت  در واژه ساختار اجتماعی  , یعنی نظام  .

قواعد و منابع هم ,  وسیله ای برای پیوند های اجتماعی بین  افراد و گروه ها هستند . و در زمان  همنشینی  دارند .

 ساختمند شدن  یعنی  وابستگی  متقابل  ساختار و عاملیت  و به خصلت  اساسا بازگشتی  زندگی اجتماعی  مربوط می شود .

 انسجام اجتماعی  یعنی رابطه  متقابل کنشکران  و لی انسجام  سیستمی  یعنی  روابط متقابل  میان گروه ها  یا جمعها .

 ساختمند شدن  بر این اساس می شود  شرایط حاکم بر دوام  یا دگرگونی  ساختارها و بنابراین بازتولید  نظام .

گیدنز  تمایز میان  حقوق تنظیمی و ترمیمی را رد میکند .  و معتقد است که همه  قواعد  این 2  المان را دارند . قواعد کردارها را تولید می کنند . آگاهی عملی هم  قواعد و تفسیر روش شناختی  قواعد  را در تداوم کردارها می سازد .

و سپس گیدنز به تبیین مسئله قدرت می پردازد .  2 دسته  نظریه در مورد قدرت  هست :  1.به منزله توانایی کنشگر در دستیابی به خواسته خودش به زور ! – مثل وبر

2.قدرت خاصیت یک جمع است . – مثل پارسونز

گیدنز  معتقد است این ها تنها کافی نیستند و باید پیوند داده شوند تا  دووجهی بودن قدرت  معلوم شود . منابع  پایه های قدرت و وسایل بیان  قدرت ,  مرکب از ساختارهای سلطه اند .

 با توجه  به همه این تعاریف  نظریه  ساختمند شدن  متضمن  دو وجهی بودن  ساختار است که به خصلت  اساسا بازگشتی  زندگی اجتماعی مربوط می شود و  وابستگی  متقابل ساختار و عاملیت  را بیان می کند .

منبع : کتاب مسایل محوری در نظریه اجتماعی. گیدنز. ترجمه دکتر محمد رضایی

مدرنیته در  تفکر آنتونی گیدنز
مدرنیته و دوران مدرن
آنچنان که گیدنز در مصاحبه ای  با کریستوفر پیرسون  می گوید  مدرنیته  در ساده ترین شکل  مختصر شده  تعبیر جامعه مدرن  یا تمدن صنعتی است.
جامعه مدرن  جامعه ای است که  تاثیرات  اقتصادی  در آن  نسبت به گذشته  اثرات  بارزی دارد  و این  تاثیرات  پیرامون  نهادهای  سرمایه داری  ساخت یافته اند.
 
گیدنز  در  دو اثر خاص خود در مورد مدرنیته یعنی کتاب تجدد و تشخص  و کتاب  پیامدهای مدرنیته  تمرکز می کند بر  انقطاعهای دوران  مدرنیته . او  معتقد است تاریخ صورت تکامل یافته ای را که به آن نسبت مب دهند ندارد.
ویژگی های  گسست ها یا انقطاع هایی که  نهادهای مدرن را  از سازمانهای سنتی جدا می کند:
۱.شتاب دگرگونی
۲.پهنه دگرگونی
۳.ماهیت ذاتی نهادهای مدرن
در مدرنیته  بستگی زمان و فضا و مکان از بین می رود. ما با کسانی  ارتباط می یابیم که در زمان و  فضا و مکان های دیگری زندگی می کنند و ارتباط مستقیمی با آنها نداریم.
گیدنز در اینجا از اصطلاح از جا کندگی صحبت می کند. پدیده رها شدن  از قید  عادت ها و عملکرد های  محلی که امکانات جدید  را به بشر می دهند.
این جدایی باعث ایجاد مکانیسم های تحرک می شود  و در نهایت  تاریخیت  بنیادی  همراه  با مدرنیته ایجادی  جدید  است که  باعث می شود تاریخ جهان تاریخی جهانشمول شود  و همه جهان سهمی  مشترک  را از  زمان تجربه کنند.
منظور گیدنز  از اصطلاح  از جا کندگی *  کنده شدن  روابط  اجتماعی  از محیطهای محلی  همکنش و تغییر ساختار این محیط ها  در راستای  پهنه های  نامحدود زمانی و مکانی  است.
او ۲ مکانیسم  از جا کننده  موثر در  تحول نهادهای  اجتماعی  مدرن را  خلق نشانه های نمادین و  استقرار  نظام های  تخصصی می داند.
سپس  به عنوان  یکی  از مهمترین وسایل  تبادلی  بحث گسترده ای  راجع به  ماهیت پول و جامعه مدرن  می کند.
در اینجا گیدنز بحث جالبی در مورد  اعتماد می کند  و برای تعریف اعتماد  ۱۰  عنصر دخیل را بر می شمرد:
۱.اعتماد به غیبت  در زمان و مکان ارتباط دارد . او می گوید  اعتماد  تمهیدی برای  تطبیق  با آزادی  دیگران است  اما شرط  اساسی مورد نیاز  برای اعتماد  نه فقدان  قدرت بلکه  کمبود  اطلاعات  کامل است.
۲.اعتماد اساسا  نه به مخاطره  بلکه  به  احتمال وابسته است. اعتماد به  افراد  عواقب روانشناختی دارد  زیرا احتمال لطمه  اخلاقی  وجود دارد.
۳.اعتماد پیوند  میان  ایمان و اطمینان است. یعنی هر گونه  اعتماد به یک معنا  اعتمادی کورکورانه است.
۴.اعتماد می تواند  به نشانه های نمادین  یا تخصصی معطوف باشد.
۵.تعریف اعتماد: اطمینان به  اعتماد پذیری  یک شخص  یا یک نظام  با توجه به یک رشته پیامدها  یا رویداد های  معین
۶.در مدرنیته  اعتماد  در این زمینه ها  وجود دارد:۱.اطلاع بشری  و احتمال  گذاری روی تاثیر تکنولوژی  بشر  و نه تاثیر الهی و  یا ماهوی اشیاء. ۲.  جاگزینی  مفهوم مخاطره  به جای سرنوشت  که نشان دهنده  تغییر  در ادراک  تعین  و احتمال است. یعنی  عدم احتمال  بر اساس  ماهیت الهی و ...
۷.خطر و  مخاطره با هم  رابطه دارند  ولی متفاوت .
مخاطره  احتمال خطر یا فرض خطر است  که ممکن است  ما در شرایطی  اطلاعی  راجع به  کنش  مخاطره آمیزمان  نداشته باشیم.
۸.مخاطره  در هم بافتگی مخاطره و  اعتماد  یعنی اعتماد  معمولا  در خدمت تخفیف خطر هایی  است که کنشهای ما دارند.
۹.مخاطره  تنها  مربوط به کنش  نیست بلکه  فضا ها  و مکان ها  را هم شامل می شود.
۱۰.امنیت : موقعیتی  است که در آن  با یک رشته  خطر مقابله  شده  و یا  آنها را تقلیل داده ایم. و در مقابل آن  ضد  امنیت  را داریم  که  می تواند  به معنای  بی اعتمادی  و ...  باشد.
 
 
 
بازاندیشی در مدرنیته
گیدنز با این جمله آغاز می کند که  تضاد با  سنت به مفهوم  مدرنیت  است.
باز اندیشی  ویژگی معرف  هر گونه کنش انسانی  است.
در دوره سنت  گذشته مورد احترام  است و نمادها  ارزشمندند و سنت یکی از شیوه های  تلفیق  نظارت باز اندیشانه  کنش  با سازماندهی  زمانی  -مکانی  اجتماع است. سنت وسیله برخورد  با زمان  است.
زمان و مکانی  که گذشته  در آنها تداوم یافته است. ولی با پیدایی  مدرنیته  بازاندیشی متفاوت  می شود. در این دوره  بازاندیشی  وارد مبنای  بازتولید نظام می شود. یعنی  اندیشه و کنش پیوسته  در هم  منعکس می شوند.
زندگی اجتماعی عادی  سازی  می شود  بی آنکه  ارتباطی با گذشته  داشته باشد.
ویژگی مدرنیته  بازاندیشی درباره  همه چیز است. که می تواند  در باره  خود بازاندیشی هم باشد.
نظارت بازاندیشانه  یعنی توجه داشتن به  خصلت  مسبوق به  سابقه فراگردهای  کنش. و در کل  تخصیص  بازاندیشانه دانش یعنی تولید  دانش  با نظام درباره زندگی اجتماعی به بخش جدایی ناپذیر بازتولید نظام تبدیل می شود و زندگی اجتماعی را از قطعیت های سنت رها میکند.
 
پست مدرنیته
گیدنز می گوید  ما در صورتی وارد دوره پست مدرن می شویم که  سیر تحولی  اجتماعی  ما را از نهادهای  مدرنیته جدا کرده  و  به سوی نوعی  تازه  و متفاوت  از سامان اجتماعی  کشانده باشد.
 
ابعاد نهادی مدرنیته
سرمایه داری
نظام تولید کالا  که بر  رابطه میان  مالکیت  سرمایه و دستمزدی بدون مالکیت  استوار اشت. و این رابطه  محور  نظام تبقاتی است.
صنعت گرایی :
کاربرد  منابع  بی جان  نیروی مادی  در تولید کالا همراه  با نقش کانونی  ماشین در  فراگرد تولید است.
جامعه سرمایه داری  شاخه فرعی متمایز  جامعه مدرن است با ویژگی های  سامان اقتصادی  صنعت گرایی و سرمایه داری.
و در نهایت 4 بعد  نهادی مدرنیته  حراست- قدرت نظامی - صنعت  گرایی - و سرمایه داری می باشند.
مدرنیته پدیده ای ذاتا جهانی است. اما ضمن ایجاد  تحولی ناهموار در جهان ایجاد تفرقه هم می کند.
در ضمن به خاطر دانش بازاندیشانه که برای خصلت  پویای آن دارد  گرایش به  جهانی کردن هم دارد.
مدرنیته ذاتا آینده نگر است.
 
 
منابع:
پیامدهای  مدرنیته-  گیدنز- ترجمه  محسن ثلاثی
تجدد و تشخص - گیدنز - ناصر موفقیان
معنای مدرنیت - کریستوفر پیرسون- ترجمه دکتر سعیدی

آنتونی گیدنز، مهمترین و با نفوذترین نظریه پرداز اجتماعی بریتانیا و جهان در دورة معاصر، مشاور ارشد تونی‏بلر و حزب کارگر در 18 ژانویه 1938 چشم به جهان گشود. او در دانشگاه‏ هال و مدرسة اقتصاد و دانشگاه لندن تحصیل کرد. علاقة  اولیه او به روانشناسی معطوف بود و حتی وقتی برای اولین بار در سال 1961 در دانشگاه لیسستر به عنوان مربی کار خود را شروع کرد به تدریس روانشناسی پرداخت، اما به گفتة خودش روانشناسی به شدت تجربی بود و چیزی برای گفتن درباره جهان واقعی نداشت و بنابراین به تدریج به سمت جامعه شناسی متمایل شد.

نخستین تحقیق جامعه شناسی‏اش جنبة تجربی داشت و موضوع آن بررسی خودکشی بود. در سال 1969 مربی جامعه‏شناسی در دانشگاه کمبریج و نیز کالج کینگ شد. گیدنز سپس به مطالعات میان فرهنگی روی آورد و نخستین اثرش که شهرت بین‏المللی بدست آورد، کتاب "ساختار طبقاتی جوامع پیشرفته" در سال 1975 است. گیدنز در آثارش به گونه‏ای تدریجی چشم انداز نظری ویژه‏اش را بنا گذاشت که با عنوان نظریه ساختار بندی معروف شد. نتیجة نهایی این کارها در 1984 با کتاب " ساخت جامعه : رئوس نظریه ساختار بندی" نمایان شد. گیدنز در سال 1985 به مقام استادی جامعه شناسی در دانشگاه کمبریج نائل شد.

آنتونی گیدنز در علوم اجتماعی بعد از جنگ دوم جهانی یک پدیده محسوب می‏شود و حدود سه دهه است که قدرت چشم‏گیری در جامعه شناسی پیدا کرده است. وی هم اکنون یکی از مشاوران عالی حزب کارگر انگلیس و به تعبیری مغز متفکر این حزب است که همچنان اقبال مردم انگلیس را با خود دارد. تفاسیر گیدنز از سنت جامعه شناسی کلاسیک در 20 سال گذشته محور اصلی درس‏های آکادمیک بوده است.

او دارای بیش از 30 عنوان کتاب در زمینه‏های مختلف جامعه شناسی می‏باشد. در ایران نیز کتاب "جامعه شناسی" وی جزو منابع درسی دانشگاهی قرار گرفته و در دفعات متعدد به چاپ رسیده است.از دیگر آثار مهم گیدنز می‏توان به کتابهای راه سوم، فراسوی چپ و راست پیامدهای مدرنیته سیاست جامعه‏شناسی و نظریه اجتماعی و .....اشاره کرد.

 

گیدنز یکی از جامعه شناسان معاصر است که  در صدد  تلفیق میان دو سطح از جامعه شناسی بر آمده و انتقاداتی بر نطریات  پیش از خود دارد.

 در اینجا ضمن  بررسی مختصر آرای وی در مورد  جامعه شناسی  و نظریه  به طرح  نظریه  مهم وی یعنی ساختمند شدن - -  خواهم پرداخت.  از دوستان به خاطر  بی ترتیبی  نوشتار  عذر خواهی میکنم . تصور میکنم  در نوشته های گیدنز یک  بی نظمی خاصی هست که به دلیل وسعت  حوزه نظریاتی هست که او به  نقد آنها و بازسازیشون  در نظریه  ساختمند شدن میپردازد.

گینز معتقد است جامعه شناسی  برررسی توازن حاصل بین بازتولید اجتماعی و دگرگونی را دارد. تحلیل جامعه شناسی از نطر وی  ارتباطات ظریف و دقیق بین  خصیصه های عمدی و غیر عمدی  دنیای اجتماعی را کاوش میکند و عینیت  جامعه شناسی نیز از طریق  اثرات انتقاد متقابل توسط اعضای اجتماع جامعه شناسان  به دست می آید.

گیدنز میان نظریه اجتماعی و نطریه جامعه شناختی  تفاوت قایل است.جامعه شناسی  را تحلیل جیات جمعی  که همان جوامع مدرن یا پیشرفته هستند و  نظریه اجتماعی را در بردارنده  همه موارد  اجتماعی می داند.

 

جامعه شناسی او ویژگی های خاص خودش را دارد. ازجمله

1. رها از انحصارگری است.

2. با تاریخ پیوند دارد.

3. هدفدار است. یعنی درون واژگونی دارد.

4. مرتبط با پرسشهای واقعی جهان امروز است.

5. با مسایل  واقعی زندگی شهروندان  در جامعه ارتباط دارد.

 

مسئله اصلی نطریه ساختیابی گیدنز بیان چگونگی  جامعه سازی در قالب ساخت جامعه میباشد.شریایط سازمان دادن مستمر  یا تغییر شکل ساختها که به بازتولید اجتماعی می انجامد.

او جهت و اساس نطریه اش را  با حرکت از معرفت  شناسی – اپیستمولوژی – به  و جود شناسی  معین کرد.

  قلمروی اصلی مطالعه علوم اجتماعی  مطابق با نطریه ساختیابی گیدینز اعمال اجتماعی سازمان یافته – نظم یافته – در زمان  و مکان است.

نظریه ساختمند شدن گیدنز

این نظریه مهمترین نظریه در حوزه تلفیق  خرد و کلان  است. هر گونه بررسی تحقیقی در  زمینه علوم اجتماعی و یا تاریخ  به قضیه  ارتباط تنگاتنگ کنش با ساختار مربوط است. نفوذ مارکسیسم  در آن مشاهده میشود.

مارکس میگوید:

انسانها تاریخ را میسازند ولی نه آنگونه که دوست دارند.

گیدنز معتقد است  تمایز میان خرد و کلان تمایز  سودمندی نیست. از سلطه جویی هر دو نطریه – کلان و خرد- انتقاد میکند زیرا نطریه های کلان  بر شناخته های اجتماعی و نطریات خرد بر  شناسا  تاکید می کنند. ساختمند شدن  گیدنز  بررسی عمکردهای اجتماعی است که در زمان و مکان  سامان می گیرند.

جامعه از طریق تولید و بازتولید می شود. وی کل دیدگاه کارکردگرایانه را نفی میکند.  اونتولوژی – هستی شناسی – موجود اجتماعی محصول تفکرات وی است.  ساختارها فقط  در کنش و به واسطه کنش وجود دارند و آنها  به وسیله  کنش تولید و بازتولید می شوند.

بر اساس نظر گیدنز کردارهای اجتماعی سامان یافته در زمان و مکان  قلمروی نظامهای  اجتماعی را تعیین میکنند که اتفاقا در  آثار خود به کرات از مفاهیم  زمان و مکان استفاده می کند و معتقد است که جامعه شناسی هیچگاه نتوانسته  اهمیت آنها را درک کند.او  این مفاهیم  را برای توصیف و طبقه بندی نظامهای اجتماعی به کار می برد.

گیدنز در جامعه شناسی اش  رابطه میان جامعه شناسی جدید  و جامعه صنعتی توسعه یافته را مطرح میکند.

در دیگاه  گیدنز مفهوم نهاد به طور مستقیم از مفهوم کنش و قواعد نشئت میگیرد.

نهادها سازماندهی قواعد  ضمنی – ساختارها-  در زمان و مکان  هستند.

مثل ازدواج که یک نهاد است.

یعنی نوعی کردار اجتماعی که  طی زمان طولانی و در مکان عمیقا جاگیر شده است.

مسئله دیگر که باید به توضیح آن بپردازم  مفهوم قدرت است.  گیدنز معتقد است که قدرت  در کلیه مناسبات  انسانی مندرج است همین طور هم مبارزه  برای کسب قدرت  و و در نتیجه  دیالکتیک کنترل فقط به صرف انسان بودن  هیچ فردی را نمیتوان  پیدا کرد که  کاملا فاقد قدرت باشد. این جنبه از کنش  یعنی قدرت به ساختارهای  سلطه منجر میشود که  موجب سیطره بر مردم به شکل نهادهای سیاسی می شود که  آن هم منجر به  پیدایی نهادهای اقتصادی میشود.

 

گیدنز می گوید  سامان یافتگی یکی از پیامدهای ناخواسته کنش است.

 در ضمن  ما باید به شیوه  مقید شدن در زمان و مکان  به وسیله کنش و نطام ها توجه کنیم.

 

 

چیزی که هست  مفهوم  نظام  در تفکر گینز  با ابهام و پیچیدگی زیادی همراه است و حداقل من  تعریف مشخصی برای ارایه از آن نیافتم.   

 


 

منابع :

مسایل محوری در نظریه اجتماعی – آنتونی گیدنز- ترجمه دکتر محمد رضایی

جامعه شناسی – آنتونی گیدنز- ترجمه  دکتر منوچهر صبوری

نظریه اجتماعی مدرن از پارسونز تا هابرماس- یان کرایب – ترجمه عباس مخبر

متفکران بزرگ جامعه شناسی- راب استونز- ترجمه میردامادی

نظریه جامعه شناسی  معاصر- جرج ریتزر- ترجمه محسن ثلاثی

نظریه های  جامعه شناسی- دکتر تقی آزاد ارمکی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۴۳
رضا ترنیکی
جامعه شناسی تفسیری، مفهوم تفهم، تیپ ایده آل، مفهوم عقلانیت، تز راسیونالیزاسیون از جمله عناصری است که در جامعه شناسی معرفت وبر قابل بازخوانی است...

یکی از آخرین فرزندان جامعه شناسی به عنوان علمی مدرن، جامعه شناسی معرفت است که با شناخت جامعه شناسانه شناخت های انسانی، سعی در واکاوی پیوندهای خاستگاهی شناخت آدمی با زمینه اصلی هستی اجتماعی و تاریخی انسان دارد. ماکس وبر در این میان از مطرح ترین اندیشمندانی است که در بنیادگذاری این حوزه فراخ علوم اجتماعی نقشی بسزا داشته است. جامعه شناسی تفسیری، مفهوم تفهم، تیپ ایده آل، مفهوم عقلانیت، تز راسیونالیزاسیون و... از جمله عناصری است که در جامعه شناسی معرفت وبر قابل بازخوانی است. فارغ از این مسئله یکی از اولین و برترین جامعه شناسان معرفت در ایران دکتر منوچهر آشتیانی است که به تالیفی عظیم در این زمینه در سال ۱۳۵۵ پرداخته است و در چند سال اخیر نیز در چهار کتاب آرای مانهایم، شلر، مارکس و وبر را در زمینه جامعه شناسی معرفت مورد نقد و بررسی قرار داده است. لذا یکی از بهترین زاویه های کنکاش در زمینه جامعه شناسی معرفت وبر، کتاب تالیفی دکتر آشتیانی استاد جامعه شناسی است که مدتی را نیز شاگرد آلفرد وبر (برادر ماکس وبر) در آلمان بوده است.
((ماکس وبر و جامعه شناسی شناخت)) برای اولین بار در سال ۱۳۸۳ توسط نشر قطره در تیراژ ۱۱۰۰ نسخه در ۳۱۲ صفحه و با بهای ۲۵۰۰ تومان منتشر شده و مورد توجه علاقمندان جامعه شناسی معرفت قرار گرفته است. این اثر که در چهار فصل:
۱) شرح مختصر زندگی و آثار وبر
۲) طرح موضوع و مسئله ماکس وبر و جامعه شناسی شناخت
۳) بحث انتقادی درباره جامعه شناسی شناخت احتمالی وبر و
۴) منابع و مآخذ و تذکرات و ملاحظات و لیست آثار وبر و درباره وبر، در اختیار علاقمندان قرار گرفته با یادبود گادامر و آلفرد وبر استادان نویسنده به دیگر اساتید وی کارل لویت و دیتر هنریش که از سوی آشتیانی با عنوان ماکس وبر شناسان راستین معرفی شده اند، تقدیم شده است.
در این مقال سعی می شود معرفی اجمالی از این کتاب صورت پذیرد با ذکر این مقدمه که نثر کتاب مانند سخنرانی های آشتیانی روان و حماسی و تا حدودی مارکسیستی و البته آکنده از اصطلاحات و لغات آلمانی است و در کل برای آشنایی و نقد وبر و جامعه شناسی شناخت او (بیشتر از منظر مارکسیستی)، اثری قابل ملاحظه و خواندنی است.
● شرح مختصر زندگی و آثار
نویسنده در این بخش، زندگی وبر، حیات علمی و سیاسی او و داوری ها و نظریات مختلف درباره این جامعه شناس بزرگ آلمانی را واکاوی می کند و ضمن بررسی مفاهیمی چون عقل و اقتصاد و جامعه و معرفت نزد او و نیز بررسی کتاب اخلاق پروتستان و روحیه سرمایه داری به طور چشمگیری به رابطه مارکس و وبر می پردازد که به برخی از سرفصل های مطالب مطروحه می پردازیم.
۱) آشتیانی در بازخوانی زندگی وبر به این نکته اشاره می کند که وی استاد حقوق و سیاست اجتماعی و اقتصاد در دانشگاه برلین، فرایبورگ، هایدلبرگ و مونشن بوده، بنیانگذار انجمن جامعه شناسی و پایه گذار جامعه شناسی تفهمی محسوب می شود و آثار وی میان سه جریان جامعه شناسی تفهمی، تاریخ جهان و نظریه سیاسی نوعی وحدت ایجاد می کند و در نهایت سه شخصیت فیلسوف، مورخ و جامعه شناس ماکس وبر را به هم متصل می کند. البته آشتیانی تاکید می کند که ((زندگانی سیاسی ماکس وبر با تلاطم شایان توجهی روبرو گردیده است و همین امر به جامعه شناسی سیاسی او تلون شگرفی بخشیده و حتی گاه آن را تا حد جامعه شناسی فراگیر، تمام جامعه شناسی وبر وسعت داده است)). (صفحه ۱۵) در همین حیطه از اقدامات سیاسی وبر می توان به آموختن زبان روسی بعد از انقلاب ۱۹۰۵ روسیه، راضی نمودن کارگران به حفظ وحدت کلی ملی، تشویق کلیسا به انجام رفورم های اجتماعی و منصرف کردن بورژوازی آلمان از اتکا به تفکرات ناسیونالیستی یکجانبه، مخالفت با سیاستهای جنگ طلبانه آلمانی در اوایل قرن بیست و... اشاره کرد. البته این موضوع موجب شده تحسین اندیشمندان مختلف از جمله ((کارل یاسپرس)) و ((هارناک)) را برانگیزاند که او را قوی ترین پیکر عقلانی اروپا می دانستند و در مقابل، مخالفت عده دیگری را موجب شود از جمله ((لوکاچ)) و ((مارکوزه)) که وبر را سخنگوی برجسته امپریالیسم آلمان در عصر ویلهلمی بر می شمردند.
۲) نویسنده در ادامه این سوال را مطرح می کند که آیا وبر دارای سیستمی مشخص است؟ و در پاسخ اشاره می کند که وبر ضمن دارا بودن تضاد در مراحل مختلف پژوهش، خود، شرح منظمی درباره سیستم جامعه شناسی خویش ارائه نکرده است، در اکثر موارد در نظراتش از علم فرهنگ به جای علم اجتماع سخن به میان آورده و نمی توان یک جامعه شناسی مشخص و سیستماتیک را از وی انتظار داشت. چنان چه ((وایس)) در پنج قلمرو تضادهای وبری را آشکار می کند: رابطه ارزشی و آزادی از داوری ارزشی – تفهم و شرح آن – فرآیند عقلانی شدن و عقلانیت – سپهر مقولات مرکزی وبر در سطوح تئوریکی و متدلوژیکی – فردگرایی در قلمرو نظر و روش. به هر صورت آشتیانی تاکید می کند که علیرغم این تناقض ها می توان جامعه شناسی وبر را در دو عرصه متمرکز دید چرا که ((وبر، لازم دیده است تا جامعه شناسی خود را به دو لحاظ تعیین کند و مستحکم سازد: یکبار به لحاظ علمی توانمندِ شرح و قادر به توصیف ... و بار دیگر از نقطه نظر علمی برای درک و تفهیم واقعیت های اجتماعی)). (ص ۲۹).
۳) با توجه به نگاه مارکسیستی دکتر آشتیانی، نویسنده در جای جای کتاب از مقایسه وبر و مارکس غفلت نکرده و از ابعادی وبر را تاثیرپذیر از مارکس می داند از جمله در رفتار شناسی، جامعه شناسی دین و... و از ابعادی دیگر بین این دو اندیشمند تضاد قائل است. به ادعای نویسنده، وبر یک جانبگی های به زعم خود دگماتیک مارکس را من جمله تبعیت روبنا از زیربنا رد می کند و حدسیات نبوغ آمیز مارکس همانند شکست نهایی کاپیتالیسم وپیروزی پرولتا را رد می کند. آشتیانی در عین این که معتقد است موضع گیری های انتقادی وبر علیه مارکس، الزاما بورژوایی نیست و از دیدگاه جامعه شناسی دین، نظریات او بارورتر از تئوری های مارکس هستند (صفحه ۴۰)، اما درعین حال جامعه شناسی شناخت مارکس را بسیار قدرتمندتر از وبر می داند و تاکید می کند روش او به شکلی است که ((به جای آن که به سوی روشن ساختن نحوه مناسبات تولیدی و مالکیت برود، بر عکس طبق رسم معمول در جهان بورژوازی به طرف تبیین مناسبات اجتماعی تعیین کننده حکومت می رود...گویا بحث بر سر احراز حق و تحقق عدالت در جامعه بشری نیست و پیام سوسیالیزه کردن جامعه در برابر بوروکراتیزه اجتماع و حکومت رنگ می بازد... این گونه تحلیلها اغلب توسط آن متفکرمآبانی انجام می گیرد که ...کام زندگی شان را از آخور سرمایه داری تا حدی سیر و لذا دستان فکرشان به افسار سرمایه داری تا حدی گیر است!)). (صفحه ۴۲ و ۴۳). در نهایت در این زمینه به کلام کارل لویت اشاره شده که توسط لوکاچ و اندیشمندان دیگری نیز تایید شده و آن این که ((ماکس وبر در اکثر برخوردهای خود با مارکس، نخست افکار او را سطحی و عامیانه می سازد و آن گاه غیر مستقیم به رد و نفی این افکار سطحی می پردازد)). ( صفحه ۹۱).
۴) نویسنده در پایان این بخش همچنین به بحث عقل نزد وبر نیز می پردازد و نقدهایی بر آن وارد می سازد و نیز بحث هایی درباره اقتصاد و جامعه، اثر مهم وبر ارائه شده است.
● طرح موضوع و مسئله «ماکس وبر و جامعه شناسی شناخت»
۱) در این فصل، نویسنده جامعه شناسی شناخت وبر را بیشتر مورد بررسی قرار می دهد. در ابتدا اشاره می کند که وبر و جامعه شناسی معرفت، رابطه ای سهل و ممتنع دارند! می دانیم که از یک سو وبر از پایه گذاران این سپهر است و از دیگر سو درباره این که او جامعه شناس معرفت است، سوالهای و تشکیک هایی وجود دارد! منوچهر آشتیانی در این زمینه می نویسد که آثار وبر با کسانی که صاحب اثر یا دارای تاثیر در جامعه شناسی شناخت هستند مثل مارکس و شئلر و مانهایم و لوکاچ و گورویچ و... قابل مقایسه نیست و تنها مقالاتی چند در این زمینه دارد! همچنین با مراجعه با دائره المعارف ها و تالیفات له و علیه وبر، نامی از او در سپهر جامعه شناسی معرفت نیست! در عین حال نمی توان از جامعه شناسی معرفت وبری غافل ماند که به واقع در همه زمینه ها ، همه جانبه نگر است، به جامعه شناسی تفهمی و تعمیقی عنایت دارد، سعی می کند به تشریح و تبیین فرآیندهای اجتماعی از حیث جریانهای شناختی نهفته در آن بپردازد و در سه پهنه جامعه شناسی دین، جامعه شناسی فرهنگ و مبادی و اصول جامعه شناسی از همه حیث (مقوله سازی ، تحلیل و متد) لایه هایی از جامعه شناسی معرفت را به نمایش می گذارد!
۲) در ادامه به تعاریفی از جامعه شناسی شناخت اشاره شده، آن گونه که گورویچ آن را ((بررسی روابط یا همبستگی های کارکردی بین گونه های مختلف معرفت و صورت های گوناگون آن... از یکسو و قالب های اجتماعی... و طبقات اجتماعی... و عناصر میکروسوسیولوژیکی از سوی دیگر)) می داند یا مانهایم که معتقد است جامعه شناسی شناخت ((یک نظام جدیدالتاسیس جامعه شناختی است که از دیدگاه نظریه ای، آموزه ای درباره پیوند وجودی شناخت برپا می دارد... و می کوشد تا این پیوند وجودی فکر را بر مبنای محتواهای مختلف معرفتی مربوط به گذشته و حال بشریت مشروح سازد.)) (صفحه ۷۵). لذا به اعتقاد نویسنده جامعه شناسی شناخت در پی آن است که چگونگی تاثیر موقعیت اجتماعی فرد بر نحوه کارکرد و ساخت اندیشه و شناخت او را بشناسد و بالعکس.
۳) از دیگر موضوعات مهم در این بخش از نگاه نویسنده، تز راسیونالیزاسیون و بررسی عقلانیت در جامعه و تاریخ است. نویسنده اشاره می کند: وبر مشاهده می کرد که به تدریج دیانت، نقش خود را در ایجاد رفورم ها و اصلاحات اجتماعی از دست می دهد، نظریه های دینی به مرور فاقد اعتبار علمی و مشروعیت اجتماعی می شوند و جهان به سمت افسون زدایی و بیگانگی با خدا و عاری شدن از پیامبری حرکت می کند، در چنین جهانی به زعم وبر، الهیات، لیبرال می شود و دراینجاست که خرد و عقلانیت در زندگی انسان رشد می یابد، درونی شدن دیانت فردی رواج می یابد و جهان به سمت عقلانیت دائم التزاید حرکت می کند که وبر به تیپ شناسی و تبارشناسی و جامعه شناسی این عقلانیت گرایی در سرمایه داری جدید می پردازد و آشتیانی در دو سطح رابطه بنیادین میان راسیونالیزاسیون و سکولاریزاسیون را تشریح می کند. در ادامه به سه مفهوم راسیونالیته نزد وبر اشاره می شود و عقلانیت به مفهومی که در علوم تجربی به کار می رود، به معنای تفسیر مفهومی جریان های اجتماعی و به مفهوم اخلاق عملی مورد توجه قرار گرفته است. به هرحال دکتر آشتیانی بر این مدعا ست که ((آن چه از دیدگاه وبر در دورنمای گسترده پیدایش و تکوین دنیای مدرن هر ناظر منصفی را به نظاره می کشد، وجود تعاطی و تعاملی است که به طور مستمر بین کاپیتالیسم (یعنی نظام جدید سرمایه داری) و سکولاریسم (یعنی منش و شیوه زندگانی انسان های مدرن) و راسیونالیسم (یعنی نحوه تفکر انسان دوران مدرنیسم) وجود دارد.)) (صفحه ۱۰۶) و البته نویسنده سعی کرده به ارتباط هر یک از این مفاهیم با جامعه شناسی معرفت نیز بپردازد.
۴) مبحث مورد توجه دیگر در این فصل، نظریه قرابت انتخابی یا تجاذب گزینشی وبر است که از دیدگاه نویسنده نوعی نظریه وابستگی متقابل است که اساس آن را روش گزینش تشکیل می دهد و با دیالکتیک نهفته در نظریه روبنا و زیربنای مارکس مرتبط است. ارتباط این نظریه با جامعه شناسی معرفت و پیوند آن با نظریات جامعه شناسی شناخت مارکس و شئلر به تشریح بیان شده و مصادیق این نظر در آرای وبر از جمله ارتباط میان اشکال ساخت های اجتماعی و اشکال معین اقتصادی، بین روابط روحی و عوامل مادی، قرابت انتخابی میان رهبران اصناف و طبقات و قرابت انتخابی درونی بین اصول ساختاری فرقه با ساختار دموکراسی که در دو اثر ((اخلاق پروتستان)) و ((اقتصاد و جامعه)) یافت می شود، تبیین گردیده است.
۵) مفهوم تیپ ایده آل نیز به عنوان یکی از عناصر جامعه شناسی شناخت وبر در بخشی مجزا مورد توجه نویسنده قرار گرفته است. بدین شکل که ابتدا به نظریات اندیشمندان مختلف در این زمینه اشاره شده، سپس مطالبی درباره تکوین و تشریح این مفهوم و رابطه آن با جامعه شناسی شناخت نگاشته شده است. نویسنده چهار نوع تیپ ایده آل را در نزد وبر از هم متمایز می کند و ضمن این تقسیم بندی (مفاهیم نوعی تیپ ایده آلی، تیپ های ایده ها، تیپ های ایده آل ایده آلها و تیپ های ایده آل مربوط به ساختارسازی های ارتباطات معنایی) معتقد است که تمایز وبر نسبت به دیگر اندیشمندانی از جمله ارسطو، سیسرون و مونتسکیو که قبلا نیز به سنخ آرمانی اشاره داشته اند، این است که تنها به کاری انتزاعی روی نیاورده و در واقع تیپ ایده آل را با قلمرو معرفت شناسی مرتبط کرده است. ((وبر می کوشد تا از طریق آن (ارتباط با معرفت شناسی) این سنخ آرمانی (یا تیپ ایده آل) را با واقعیات متیقن تجربی در قلمروهای گوناگون اجتماع و تاریخ نزدیک و گاه حتی عجین سازد، لذا الگو سازی وبر از یکسو بر اساس قواعد تجربی و اصول تجربه است... و از سوی دیگر او سعی می کند حاصل مطالعه جزئیات را در خدمت کلیت و تمامیت مقولات مفهومی تنظیم کننده آنها قرار دهد.)) (صفحه ۱۳۹ و ۱۴۰). به هرحال تیپ ایده آل وبر از مفاهیم مهمی است که آشتیانی آن را ابزاری مفید برای اندازه گیری می داند، در عین این که روشی ایستا نیست و با تغییرات جامعه تغیر می کند و در نهایت به نظر نویسنده نوعی الگوی تفهیمی است که قادر است در پهنه تشکیل مفهوم و مدل به جامعه شناسان یاری رساند و ضمنا ارتباط جایگاه این مفهوم مهم در عرصه جامعه شناسی شناخت وبر از زوایا و ابعاد مختلفی از سوی نویسنده مورد واکاوی قرار گرفته است.
۶) آخرین بحث در این بخش، بررسی مفهوم تفهم است که در آثار مختلف وبر و به عنوان بنیاد جامعه شناسی تفهمی نقش زیادی دارد و به اعتقاد نویسنده، این مفهوم، دانش جامعه شناسی وبر را به قلمرو میراث عظیم معرفت شناسانه اروپایی نزدیک می کند. نویسنده تاکید می کند که وبر در پی شناخت واقعیت اجتماعی پیرامون خویش است، او جامعه شناسی را علمی واقعی و دارای نظم و نظامی خاص می داند و در تلاش است که بخش های مختلف معنی رفتاری و موقعیتی جهان زندگی و حیات علمی را نسبت به هم مقایسه شونده سازد. وبر در تعریفی از مفهوم تفهم که آن را محصول فرآیند رفتار اجتماعی انسانی می داند، ((تفهم را بر حسب جهت گیری آن به سوی نمونه مفهومی و ارزشی که هم به نحو عقلانی و هم به گونه عاطفی ساختاربندی شده است، معنی می کند.)) (صفحه ۱۸۵ و ۱۸۶). به زعم آشتیانی وبر به این واقعیت رسیده بود که ((اساسا علم تاریخ و جامعه شناسی نمی توانند حاوی شناخت چیزی باشند مگر آن که در بطن هستی اجتماعی و تاریخی آنها مفهوم و معنا و دریافتی مضمر باشد.)) (صفحه ۱۶۳). به هرحال دکتر آشتیانی در این بخش ضمن تشریح مفهوم تفهم و تقسیم بندی ها و انواع آن و بسط آن در جامعه شناسی شناخت وبر به کنش اجتماعی و ربط وثیق آن با تفهم، معنادار بودن کنش های اجتماعی، عمل اجتماعی و تاریخی انسان، کلیت اجتماعی و تاریخی و... هر یک به طور مفصل می پردازد و ارتباط این موضوعات با جامعه شناسی شناخت وبر را تشریح می کند. در نهایت نویسنده مدعی است که جامعه شناسی شناخت وبر بدون مفهوم تفهم بی معناست و ((عمل و کردار و کنش انسانی، طبق رای وبر، مولد و خاستگاه درک احساس مشترکی است که در بطن و متن درونیت و اجتماعیت یافتن اعمال (معنادار) آدمی پدید می آید و از اینرو هرگونه ارتباط پذیری نزد او عمیقا مترادف با معنی دار و یا فهمیدنی بودن است.)) (صفحه ۱۹۲). و لذا اصطلاح مفهوم نزد او بیانگر شکل عینی موقعیت های رفتاری و کنشی است و از دیدگاه این متفکر آلمانی تنها جهانی که به مفهوم تفسیر یابنده در برابر ما قرار گیرد، جهانی تغییر پذیر و دگرگون شونده است!
● بحث انتقادی درباره جامعه شناسی شناخت احتمالی ماکس وبر
نویسنده در این فصل و نیز ابتدای فصل پیشین به صراحت، تشکیک هایی درباره جامعه شناسی شناخت وبر مطرح می سازد و با آن که صراحتا در جای جای کتاب ضمن تشریح به نقد آرای وبر نیز پرداخته است، اما لازم می داند که در بخشی جداگانه نیز انتقادهای کلی دیگر را پیرامون برخی آرای وبر خصوصا در زمینه جامعه شناسی شناخت او مطرح سازد. در این زمینه درباره تیپ ایده آل، از نامعین بودن سنخ آرمانی و آرمان های سنخ بحث می شود و این سوال را مطرح می کند که ((این ایده آل است که مضمون سنخ را تعیین می کند و یا این سنخ است که محتوای ایده آل را می سازد؟)) (صفحه ۱۹۷). همچنین درباره نظریه قرابت انتخابی وبر بحث و بررسی صورت پذیرفته و به تناقض ها و کلی نگری ها و سوالات و انتقادات در این زمینه اشاره می شود. سومین انتقاد در زمینه کار است و رویکرد مارکسیستی، نویسنده را واداشته تا این انتقاد را به وبر وارد سازد که وی ضمن بی اعتنایی به کار، آن را تنها به معنای اشتغال در نظر گرفته و با رویکرد خرد گرایانه و میکروسوسیولوژیکی از آن غفلت کرده است! بحث انتقادی دیگر نویسنده در زمینه مسئله تفهم است که ضمن توضیحی ادعا می کند وبر برای احتیاط از لغزیدن به سمت تفکر واقع گرایانه انتقادی و مارکسیستی، ملزومات و مقتضیات مربوط به واقعیات عینی زندگانی اجتماعی و تاریخی را آن طور که باید و شاید در تحلیل ها و محاسبات جامعه شناسانه خویش وارد نکرده است! آخرین انتقاد، مشکل عقلانیت یافتگی جوامع و شناخت انسانها نزد وبر است که در این زمینه نیز به تشریح بحث و نقد و بررسی صورت گرفته و در پایان سعی می شود به این سوال پاسخ داده شود که آیا می توان وبر را در زمره جامعه شناسان معرفت دانست یا نه؟
● پایان
پایان سخن دکتر آشتیانی اشاره به جامعه ایران و امکان یا عدم امکان ایجاد جامعه شناسی معرفت در آن است که با الهام از عقاید مارکس و آدورنو تاکید می کند: ((جوامعی که در اثر استمرار قرنها عدم رشد مناسبات تولیدیِ نظام یافته... و دیکتاتوری عرفی و شرعیِ نابود کننده تفکر علم مند، از تکوین فرآیند گفتگوهای عقلانی... و ساختارهای نهادین آنها در جامعه و تاریخ، دور و مهجور مانده اند، بحث هایی از قبیل آن چه پیرامون ماکس وبر در اینجا به عمل آمده اند، احتمالا مبهم و مغشوق خواهند ماند.)) (صفحه ۲۶۵). نویسنده تاکید می کند در چنین فضای مه آلود و مبهمی که پاسخ معرفت شناسانه برای آن ملت یا تصور ناکجاآبادهای غربت آلود است یا اندیشه های آرمان شناسانه و ایدئولوژی های حسرت برانگیز، در این موقعیت به احتمال زیاد امیدی به تولد جامعه شناسی علمی نیست و شاید برای رفع این نواقص ((عالمی دیگر بباید ساخت و از
نو آدمی!!!))
منبع :http://sociologicaltheories.ir
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۳۹
رضا ترنیکی

پیامدهای مدرنیت / آنتونی گیدنز

گیدنز با پیدایش دوره ای به عنوان پسامدرن مخالف است. حرف اساسی گیدنز این است که با بازبینی مجدد بر ویژگی های مدرنیت می توان دریافت که ما در مرحله تشدید مدرنیت قرار داریم. شرط وقوع پسامدرن با بی رمق شدن روایت بزرگ مشخص می شود، یعنی همان طرح داستانی که بنابر آن، ما در تاریخ به عنوان موجوداتی با گذشته معین و آینده پیش بینی پذیر قرار گرفته ایم. اما به این شرط نکاتی را می افزاید و اضافه می کند که، نشناختن ویژگی های فعلی ناشی از شرایط جدیدی است که در آنیم و به جای خلق واژه ها و دوره های جدید باید دنبال پیامدهای جدید مدرنیت باشیم.

 

تفسیر انقطاعی از تحول اجتماعی مدرن: نهادهای اجتماعی مدرن از برخی جهات بی همتایند و از جهت صوری با همه نوع سازمان سنتی تفاوت دارند. درک این ناپیوستگی ها ضرورت شناخت دنیای مدرن است.

تمرکز گیدنز بر انقطاع مارکسیستی نیست. بیشتر متوجه یک نوع انقطاع خاص یا یک رشته انقطاع هایی است که با دوره مدرن همراه بوده اند.

تاریخ صورت تمامیت یافته ای را که مفاهیم تکاملی ( تاریخ به عنوان یک طرح داستان کلی) به آن نسبت می دهد ، ندارد. اما این تاریخ صورتهای بسیار آشفته فردگرایانه هم ندارد. بلکه آن را می توان با اقطاعهایی مشخص نمود. این انقطاع ها که سازمان مدرن را از سازمان سنتی آن جدا می کند دارای سه ویژگی هستند:

شتاب دگرگونی است که عصر مدرنیت را به حرکت در می آورد. شاید این امر از نظر تکنولوژی از همه بیشتر مشهود باشد.

انقطاع دیگر پهنه دگرگونی است. موجهای دگرگونی سراسر پهنه زمین را درنوردیده است.

به ماهیت ذاتی نهادهای مدرن بازمیگردد. نهادهای جدید و مدرن و ظهور اقامتگاه های شهری با ویژگی های خاص

برای شناخت مدرنیت باید به مسئله امنیت در برابر خطر و اعتماد در برابر مخاطره توجه نمود. وبر ، مارکس و دورکیم از کسانی هستند که به مسئله مدرنیت پرداخته اند اما بیشتر به وجه امکانات ان نگاه کرده اند. در ضمن مشکلات و ملال آوری های مدرنیته را هم مورد توجه قرار داده اند. آنها به انضباط ملال آور تولید پرداخته اند، اما پیش بینی نکرده بودند که توسعه تولید محیط مادی را می تواند به خطر اندازد. نکته دوم این است که آنها قدرت سیاسی توتالیتر را مربوط به دوره های پیش از مدرن می دانستند. اما آنچه دیده شد این است که عوامل نهادی مدرنیت به جای دفع امکانات توتالیتر آن را در درون خود حفظ کرده اند. نظام توتالیتر خطرناکتر از نظام سنتی استبدادی است. نقد دیگر به ایشان پیش بینی صلح آنها است، چون با توسعه قدرتهای نظامی رو به رو شدیم. در واقع هیچیک ار بنیانگذاران کلاسیک جامعه شناسی به پدیده صنعتی شدن جنگ نپرداخته است.

لذا تاریخ هدفی را دنبال نمی کند و ما باید تحلیلی درست از خصلت دو لبه مدرنیته داشته باشیم.

 

جامعه شناسی و مدرنیت : سه مفهوم پذیرفته شده در جامعه شناسی در باره مدرنیت: نخستین مفهوم به تشخیص نهادی مدرنیت راجع است، دومین مفهوم با تاکید اصلی تحلیل جامعه شناختی یعنی" جامعه" سرو کار دارد؛ و سومین مفهوم به پیوندهای میان دانش جامعه شناختی و ویژگیهای مدرنیت که این دانش به آنها ارجاع دارد، مربوط است.

 

مدرنیت، زمان و مکان : با پیدایش مدرنیت تقویم زمانی از مکان جغرافیایی جدا شد و تمام جهان ساعت و معیار واحدی یافتند. تهی شدن زمان پیش شرط تهی شدن مکان هم بود. بعد از مدرنیت مکان از محل جدا شده است. جدایی زمانی و مکانی شرط وقوع فراگردهای ازجاکندگی است و پیونهای میان فعالیت اجتماعی و جایگیری آن در زمینه های خاص حضور را قطع می کند.

 

از جاکندگی : : کنده شدن رواط اجتماع از محیطهای محلی همکنش و تجدید ساختار این محیطها در راستای پهنه های نا محدود زمانی – مکانی است. گیدنز با تصورات کارکردگرایانه مبنی بر تمایز و تخصص که نشانه گذر به دوران مدرن است مخالف است. او از جاکندگی را عاملی برای این گذار می داند. از جاکندگی با دو عامل مشخص می شود. اول خلق نشانه های نمادین ارتباط دوم مکانیسم استقرار نظامهای تخصصی.

گیدنز پول را یکی از مهمترین نشانه های ارتباطی می داند و در این زمینه به زیمل توسل می جوید . هرچند نگاهی به دیگر متفکرین نیز دارد. مثلا کینز از جمله کسانی است که نظام پولی را تعریف کرده است. و بین پول محاسبه و پول کامل تفاوت می گذارد.( وام خصوصی جهت پول محاسبه و تضمین دولت از پول برای پول کامل.)  رابطه بین پول و زمان وجود دارد. پول وسیله تعویق اندازی است. پول وسیله فاصله گیری زمانی – مکانی است. پول سرمایه را از مالک جدا می کند و وسیله ایست برای ازجاکندگی. پول کامل وسیله ایست برای از جا کندگی.

همه مکانیسمای از جا کندگی به اعتماد نیاز دارد و اعتماد در همه نهادهای مدرنیت باید باشد. اعتماد به مبادلات پولی اعتماد به دولت نشر دهنده پول کامل است.

منظور از نظام تخصصی نظام انجام دادن کار خاص یا مهارت فنی است. نظامهای تخصصی مکانیسمهای از جا کننده اند. زیرا در اشتراک با نشانه های نمادین ، روابط اجتماعی را از فوریتهای محیط جدا می سازند. در ضمن همین نظام ها نشانه اعتماد ماست. اعتمادی که به مهارت و تخصص فارغ از شناخت متخصص می باشد. یک نظام تخصصی نیز به همان شیوه نشانه های نمادین، با فراهم کردن تضمین های چشمداشتها در پهنه زمانی – مکانی فاصله دار، عمل از جا کنندگی را انجام می دهد. همه مکانیسمهای از جاکننده به رویکرد اعتماد نیاز دارند.

 

اعتماد : ویژگی های اعتماد: اعتماد با غیبت در زمان و مکان ارتباط دارد. یعنی شرط اعتماد نه فقدان قدرت که کمبود اطلاعات است. / اعتماد به احتمال وابسته است. / اعتماد ایمان به شخص یا نظام نیست. بلکه چیزی است که از این ایمان سرچشمه می گیرد. / اعتماد معطوف به نشانه های نمادین و کارکرد نظامها است. / اعتماد همان اطمینان به اعتماد پذیری یک شخص یا نظام /

 

بازاندیشی در مدرنیت : سنت و مدرنیته همیشه در تضاد بوده اند. پیش از این در فرهنگهای سنتی به گذشته بیشتر اشاره می شد و بیشتر مورد احترام بوده است. بازاندیشی پیش از این و در دوره سنت به معنای شناخت کنش در دل زمینه ایست که در آن بروز و ظهور پیدا کرده است. اما بازاندیشی در دوره مدرنیت معنای دیگری یافته است. بازاندیشی مبنای بازتولید نظام است. زندگی امروز رابطه ای با گذشته ندارد مگر اینکه به شیوه ای اصولی بتوان از عمل گذشته در پرتو دانش آینده دفاع کرد. یعنی در پرتو دانشی که اعتبارش را از سنت نمی گیرد، می توان سنت را توجیه کرد. بنابراین سنت در مدرن ترین جوامع هم می تواند نقش بازی کند. هرچند سنت برجای مانده سنتی است که لباس عاریه بر تن کرده است.

بازاندیشی در زندگی اجتماعی مدرن دربرگیرنده این واقعیت است که عملکردهای اجتماعی پیوسته بازسنجی می شوند و در پرتو اطلاعات تازه درباره خود انها، اصلاح می شوند. در همه فرهنگها عملکردهای اجتماعی در پرتو کشفهای تازه ای که به خورد این عملکردها داده می شود، پیوسته دگرگون می شود. اما تنها در عصر مدرنیت است که تجدید نظر در عرف، در همه جنبه های زندگی انسان صورت می گیرد. ویژگی مدرنیت نه اشتها برای چیزهای نو بلکه فرض بازاندیشی درباره همه چیز است که البته این بازندیشی، خود بازاندیشی را نیز در بر می گیرد. شاید در ابتدا مطلق بودن خرد در مدرنیته ، قطعیتی را برای ما ایجاد کند، زیرا ما تزلزل خرد را نمی بینیم. ما در جهانی زندگی می کنیم که از هر جهت ساخته و پرداخته دانش بازاندیشانه است و حتی نمی توانیم مطمئن باشیم که عناصر این دانش تغییر نخواهد کرد. جامعه شناسی و علم اجتماعی بیش از علم طبیعی درگیر مدرنیت است . هرچند علم طبیعی بهره هایی خفیف از قاطعیت را با خود به همراه دارد.

جایگاه کنونی جامعه شناسی در بازاندیشی مدرنیت، از نقش آن به عنوان تعمیم یافته ترین نوع انعکاس زندگی اجتماعی مدرن ، سرچشمه می گیرد. (آمارها فقط وسیله تحلیل نیستند بلکه به گونه ای امر اجتماعی را تحت تاثیر قرار می دهند. مثل امار طلاق) در جامعه شناسی موضوع مورد بررسی بازاندیشانه تجدید ساختار می کند؛ موضوعی که خودش هم یاد گرفته که جامعه شماختی بیاندیشد.

حال این بازاندیشی تحت تاثیر چهار عامل قرار می گیرد. اولین عامل قدرت است. قدرت محقق دانش را در خدمت منافع گروهی قرار می دهد. تاثیر دوم به نقش ارزشها باز می گرددارزشها مبنای عقلانی ندارند و هر تغییری مبتنی بر بازاندیشی تحت تاثیر ارزشهایی که هنوز قرار نگرفته نیز قرار می گیرد. تاثیر سوم پیامدهای ناخواسته است. بازاندیشی جهان مدرن امکان مسدود شدن پیامدهای ناخواسته را از بین برده است. تاثیر چهارم گردش دانش اجتماعی در تاویل دوگانه است. دانشی که به گونه ای بازاندیشانه در شرایط بازتولید نظام به کار بسته می شود.

 

مدرنیت یا پسا مدرنیت : پسامدرنیسم بیشتر به سبکها یا جنبش های درون ادبیات، نقاشی ، هنرهای تجسمی و معماری راجع است. به جنبه هایی از بازاندیشی زیبایی شناختی در مورد ماهیت مدرنیت کار دارد.

اما پسامدرنیت با نگاه گیدنز به چیز دیگری راجع است. گدر از نهادهای مدرن و پیدایش نهادهای جدید، از بین رفتن قطعیت خرد، فرجام نشناسی تاریخ، عدم اعتقاد به پیشرفت و ... جزو این دسته است.

اما او اعتقاد دارد گسستهای رخ داده را باید ناشی از خود روشنگری اندیشه مدرن در نتیجه از میان برداشته شدن بقایای دیدگاه های سنتی و مشیتی دانست. ما به فراسوی مدرنیت گام بر نداشته ایم، بلکه درست در مرحله تشدید مدرنیت به سر می بریم. اینکه تفوق غرب کاهش پیدا کرده نشان پسا مدرنیت نیست. نشان جهانی شدن مدرنیت است. رشد نهادهای دیگر که باعث شده تفوق غرب بر دیگران کاهش پیدا کند.

قطعیت خرد که غلط مصطلح مدرنیت است، از انجا بود که در مقابل قطعیت مذهب قرار گرفت. وگرنه در هیچکجا حتی توسط اثباتگرایان نیز قطعیت دانشی وجود نداشته است.

ما هنوز در جهان اجتماعی پسا مدرن زندگی نمی کنیم ، بلکه تنها بارقه های معدودی از پیدایش شیوه های زندگی و صورتهای سازمان اجتماعی را مشاهده می کنیم که از شیوه ها و صورتهای زاییده نهادهای مدرن متفاوت اند. تشدید مدرنیت نگران کننده است.

 

ابعاد نهادی مدرنیت : سرمایه داری و صنعتگرایی ویژگی های نهادی مدرنیت است. سرمایه داری نظام تولید کالاست که بر رابطه میان مالکیت سرمایه و کار دستمزدی بدون مالکیت استوار است. ویژگی عمده صنعتگرایی ، کاربرد منابع بی جان نیروی مادی در تولید کالا همراه با نقش کانونی ماشین الات در فرایند تولید است. جامعه سرمایه داری شاخه فرعی جامعه مدرن است. این جامعه ویژگی های نهادی خودش را دارد. دارای ماهیت رقابت امیز و توسعه طلبانه است، اقتصاد و سیاست دارای نهادهای مجزایی هستند. مالکیت سرمایه با پدیده فقدان دارایی، یعنی همان کالا شدن کار دستمزدی، ارتباط مستقیم دارد. و همچنین خودمختاری دولت هم وجود دارد.

بنابراین دولت ملی – نهاد مدرنیت-  دارای ویژگی های خاصی است. سرمایه داری، صنعتگرایی، حراست و نظارت بر اطلاعات و وسایل مهار خشونت است.

پشت این مجموعه های نهادی ، سه منبع پویایی مدرنیت را پیش از این تشخیص داده ایم که عبارتند از فاصله گیری زمانی – مکانی ، از جاکندگی و بازاندیشی. این عوامل نهاد نیستند بلکه تسهیل کننده برای گذارهای تاریخی است.

جهانی شدن مدرنیت : جهانی شدن اساسا به فرایند بسط یابنده – فاصله گیری زمانی – مکانی – راجع است، تا آنجا که شیوه های ارتباط میان زمینه ها یا مناطق گوناگون اجتماعی در پهنه کل سطح زمین شبکه ای شده است.

دگرگونی محلی به عنوان بسط جنبی روابط اجتماعی در پهنه زمان و مکان در واقع بخشی از فرایند جهانی شدن به شمار می آید. (مثل عملی که ناشی از تاثیر بازار و اقتصاد جهانی است. هرچند ممکن است معکوس عمل کرده و تاثیر عکس بگذارد)

اعتماد و مدرنیت :  بازجاگیری در مقابل مفهوم از جا کندگی ، باز تخصیص یا ترمیم روابط اجتماعی از جاکنده است. به گونه ای که این روابط با شرایط زمانی – مکانی محلی تطبیق یابد. پایبندیهای چهره دار به آن روابط اعتمادی راجعند که در پیوندهای اجتماعی تثبیت شده، در شرایط هم حضوری حفظ و متجلی می شوند. پایبندیهای بی چهره به رشد اعتقاد به نشانه های نمادین یا نظامهای تخصصی که در مجموع آنها را نظامهای انتزاعی می نامند ، راجع اند.

حفظ بی توجهی مدنی همان پیش فرض کلی اعتمادی است که در برخوردهای منظم با بیگانگان در مکانهای عمومی فرض می شود. بی توجهی مدنی بنیادیترین نوع پایبندی چهره دار در رو به رویی با بیگانگان در شرایط مدرنیت است. بی توجهی مدنی زمزمه زمینه ساز اعتماد است. همان زمزمه ای که مجموعه تصادفی صداها نیست ، بلکه از یک نواخت اجتماعی به دقت نظارت و تنظیم شده برخوردار است. این ویژگی همان چیزی است که گافمن "همکنش نامؤکد " نامیده است.

راندن گردونه بی مهار: عوامل مختلفی باعث شده است که مدرنیت به پدیده ای خارج از کنترل ما در بیاید. یکی از انها خطاهای طراحی است. خطاهایی که در طراحی نظامهای اجتماعی و انتزاعی به وقوع می پیوندد می تواند تاثیر زیادی بر زندگی ما بگذارد. یک مجموعه ای هرچقدر هم بی نقص باشد، در نهایت باید با اراده انسانها کار کند. هر کجا که انسانها وارد سیستم گردند می توان انتظار مخاطره را داشت. بنابراین خطا در عمل دومین علت پیدایش این گردونه بی مهار است. پیامدهای ناخواسته که دو نوع اشاره شده پیشین هم در آن می گنجند، نیز می تواند از این عوامل باشد. بازاندیشی و یا گردش دانش اجتماعی نیز می تواند عاملی برای از کنترل خارج شدن مدرنیت باشد. زیرا دانشی که خلق می شود، دیگر در مهار خلق کنندگان نمی ماند و سیستم و جامعه را تحت تاثیر خود قرار می دهد. نقش قدرتهای متفاوت افراد و تاثیرات آنها و همچنین نقش ارزشهای پذیرفته شده را نیز نباید در این امر نادیده گرفت.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۳۹
رضا ترنیکی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۲۷
رضا ترنیکی

حریم خصوصی و تابوی آزار کودکان

احتیاط های سنتی درمورد غریبه‌ها برای محافظت از کودک کافی نیست چرا که اغلب افرادی که به کودک آسیب می‌زنند معمولاً برای او شناخته شده هستند از این رو تمایز قائل شدن بین یک غریبه و فردی آشنا اما غیر قابل اعتماد برای کودک دشوار است. به همین دلیل کودکان نیازدارند تا برای ارتقای ایمنی‌شان بر راهنماییهای عملی بزرگترها تکیه کنند.

 

برای آموزش موثرترشیوه‌های محافظت ازخودبه کودکان،می‌توان نکات اساسی را در قالب قوانین به او آموختعلم و تجربه هر دو نشان داده‌اند که کودکان از داشتن قوانین ایمنی عینی و عملی سود می‌برند.

این قوانین شامل چند قانون بسیار ساده و متناسب با درک کودکان است که تفهیم آنها به کودک ایمنی فردی او را تا حد زیادی افزایش خواهد داد. آنها را با کودکتان مطرح کنید و به او کمک کنید تا آنها را در تمرینهای " اگر... شود، شما چه می کنی؟"

 

قوانین ایمنی فردی کودکان

قانون اول:کودک قبل از اینکه هرگونه تغییری در برنامه‌هایش ایجاد کند، مثلاً بخواهد جایی برود، یا چیزی را از کسی بپذیرد، حتماً آن را با یکی از والدین یا در غیاب آنها با یک فرد قابل اعتماد والدین در میان بگذارد (کودکان در تشخیص افرادی که می‌توانند به آن‌ها اعتماد کنند نیاز به کمک والدین دارند). بچه‌ها باید بدانند که زمانی که والدین‌شان در جریان جایی که آنها هستند و کاری که آنها می‌کنند قرار داشته باشند امنیت بیشتری خواهند داشت.

قانون دوم:کودک به منظور تأمین امنیت بیشتر خود و نیز لذت بیشتر از موقعیت ها، با یک دوست خوب همراه باشد. این دوست می‌تواند والدین، دیگر افراد قابل اعتماد و یا یک بچه بزرگتر باشد.

قانون سوم:بدن کودک متعلق به خود اوست است و او این حق را دارد که به هر کسی که بخواهد اعضای حساس بدنش را لمس کند یا کاری بکند که به نظر او اشتباه است "نه" بگوید. بچه‌هابایدیک حریم خصوصی برای خودتعیین کنندودربرابرهرکسی که بخواهد این حریمها را مورد تعرض قرار دهد مقاومت کنند.

قانون چهارم:اگر زمانی کودک توسط فردی آزار دید، ترسید یا به نحوی احساس ناراحتی در او به وجود آمد، فوراً مسئله را با یک بزرگتر قابل اعتماد در میان بگذارد. همچنین والدین باید با رفتار خود این اعتماد را در کودک ایجاد کنند که او تا زمانی که برای کمک پیش والدین می‌آید دچار دردسر نخواهد شد.

 

باید توجه داشت که آزار جنسی محدود به فضای واقعی نیست و دنیای گسترده و رنگارنگ اینترنت نیز محل مناسبی برای وقوع این اتفاق است.

 بسیاری از کودکان ما در حالی (برای کارهای مدرسه یا سرگرمی) از اینترنت استفاده می‌کنند که هنوز درباره مخاطرات کاربری های غیر مجاز آموزش لازم را ندیده‌اند. از این رو وضع قوانینی برای تأمین ایمنی شخصی آنها در این زمینه نیز ضروری به نظر می‌رسد. می‌توان قوانین را در قالب قول و قرار به کودک ارائه کرد. به معنای روشن‌تر می‌توانید شرایطی فراهم کنید که کودک قول های زیر را به شما بدهد.

 

من (کودک) به پدر و مادرم قول می‌دهم که به قوانینی که با مشورت هم در ارتباط با استفاده از اینترنت وضع کرده‌ایم پای‌بند بمانم. من بدون اجازه والدین این قوانین را نقض نخواهم کرد.

این قوانین شامل موارد زیر است:

1. روزهایی که می‌توانم به اینترنت وارد شوم، مدت زمانی که می‌توانم در اینترنت باقی بمانم، کسی که می‌توانم در فضای اینترنت با او ارتباط برقرار کنم و حوزه‌های مناسبی که می‌توانم از آن دیدن کنم، همه بر اساس توافقاتی خواهد بود که با والدین انجام داده‌ام.

2. اگر در اینترنت با موردی مواجه شوم که من را بترساند، احساس ناراحتی برای من ایجاد کند و یا من را گیج کند، خیلی زود با یک بزرگتر معتمد صحبت می‌کنم. من بدون اجازه والدینم هیچ نوع فایل، مطلب، یا فیلمی را از کسی نگرفته و دانلود نخواهم کرد.

3.من هرگز بدون اجازه والدینم اطلاعات شخصی‌ام مانند آدرس، شماره تلفن، آدرس یا شماره تلفن محل کار والدین یا نام و محل مدرسه‌ام را در فضای اینترنت به اشتراک نخواهم گذاشت.

4.  من به هیچ پیغام ناشناسی پاسخ نخواهم داد. اگر هم چنین پیغامی دریافت کنم من بلافاصله به بزرگتر معتمدم نشان خواهم داد. همچنین من هرگز از این پیغامها برای کسی نخواهم فرستاد.

5. من هرگز بدون اطلاع والدین باکسی که اولین باربااودراینترنت آشناشده‌ام قرار ملاقات نخواهم گذاشت. در درجه اول موضوع را با والدینم در میان می‌گذارم و اگر آنها با این ملاقات موافقت کردند، در یک مکان عمومی و پر رفت وآمد قرار می‌گذارم و به همراه والدینم در قرار حاضر خواهم شد.

حال که قوانین خود محافظتی در برابر آزار جنسی را به کودک ارائه دادید، زمان آن فرا رسیده که به شکلی عملی آنها را با او تمرین کنید تا از میزان یادگیری کودک مطمئن شوید. استرس نداشته باشید. این یک تمرین ساده است که به شما کمک می‌کند همان‌طور که با روشی غیر تهدید آمیز به فرزندتان یاد می‌دهید که با آتش بازی نکند یا در زمان رد شدن از عرض خیابان به هر دو طرف خیابان نگاه کند به او بیاموزید که این قوانین ایمنی شخصی را در موقعیتهای زندگی به کار ببندد.

 

موقعیتهای خیالی زیر را در قالب بازیِ " اگر... شود، شما چه می کنی؟" ، به دقت برای کودک توصیف کنید (می‌توانید برای کمک به جذابیت بازی و درک بهتر کودک از عروسک های دستی، نقاشی یا قصه هم استفاده کنید) و به او فرصت دهید تا بگوید چگونه قوانین بالا را به کار خواهد گرفت.

 

موقعیتهای مختلف بازی " اگر... شود، شما چه می‌کنی؟"

در این جا قوانین ایمنی فردی را در قالب موقعیتهای فرضی و ملموس زندگی قرار داده و از کودک می‌خواهیم تا بر اساس این قوانین به سوالی که درباره هر موقعیت وجود دارد پاسخ دهد.

الف)اگر شما در حیاط یا کوچه مشغول بازی باشی و یکی از همسایه‌ها از شما بخواهد تا برای بردن سبد خریدش به داخل خانه به او کمک کنی، شما چه می‌کنی؟

)پاسخ این سوال،قانون اول ایمنی فردی است. قانون اول می‌گفت: قبل ازاینکه هر گونه تغییری در برنامه‌هایتان ایجاد کنید مثلاً بخواهید جایی بروید، یا چیزی را از کسی بپذیرید، حتماً با یکی از والدین یا در غیاب آنها با یک فرد قابل اعتماد دیگر در میان بگذارید(

پاسخ مطلوب کودک باید چنین باشد:قبل از این که تصمیمی بگیرم، جایی بروم یا چیزی را از کسی قبول کنم، اول با والدینم صحبت می‌کنم. مثلاً قبل از کمک به همسایه زنگ خانه را می‌زنم و به مادرم اطلاع می‌دهم که همسایه از شما کمک خواسته است.

 

ب)اگر با یکی از اقوام بیرون رفته باشی و او به شما پیشنهاد بدهد که به او اجازه بدهی تا بدون لباس از شما عکس بگیرد شما چه می‌کنی؟

)بر اساس قانون سوم ایمن فردی: این بدن شماست و شما حق دارید که به هر کسی که در صدد بر می‌آید تا نقاط حساس بدن شما را لمس کند یا کاری بکند که شما اشتباه می‌دانید بگویید: نه! و بر اساس قانون چهارم: اگر زمانی مورد صدمه واقع شدید یا ترسانده شدید یا احساس ناراحتی در شما به وجود آورد، با یک بزرگتر قابل اعتماد صحبت کنید.(

پاسخ مطلوب کودک باید چنین باشد:به آن آشنا می‌گویم که نمی‌خواهم به این شکل از من عکس گرفته شود. وقتی هم به خانه برگشتم حتماً موضوع را با والدینم در میان می‌گذارم.

اگر پرستار یا مربی‌تان از شما بخواهد که روی پایش بنشینی و او در حالی که داستانی برای شما می‌خواند عکس هایی از آدم های برهنه به شما نشان بدهد چه می‌کنی؟ (این موقعیت براساس قانون چهارم بنا شده است(

پاسخ مطلوب کودک باید چنین باشد: از او دور می‌شوم و جریان را به والدینم می‌گویم

ج)اگر در خانه دوستتان مشغول بازی باشی و برادر بزرگتر او و دوستانش شما را به یک جمعی دعوت کنند که در آن شما باید لباسهایتان را کامل دربیاوری و با آنها کشتی بگیری و دوستتان هم شما را تشویق کنند که این کار را بکنی، شما چه می‌کنی؟

(بر اساس قانون سوم: این بدن شماست و شما حق دارید که به هر کسی که در صدد بر می‌آید تا نقاط حساس بدن شما را لمس کند یا کاری بکند که شما اشتباه می‌دانید بگویید: نه! و بر اساس قانون چهارم: اگر زمانی مورد صدمه واقع شدید یا ترسانده شدید یا احساس ناراحتی در شما به وجود آمد، با یک بزرگتر قابل اعتماد صحبت کنید(

پاسخ مطلوب کودک باید چنین باشد:  به دوستم می‌گویم که باید به خانه برگردم و فوراً محل را ترک می‌کنم. وقتی به خانه رسیدم، ماوقع را به والدینم اطلاع می‌دهم.

 

د)اگر یک همسایه‌ای که قبلاً والدینتان به شما نگفته‌اند که می‌توانی با او جایی بروی به سراغ شما بیاید و به شما بگوید که مادرتان بیمار است و شما باید با او بروید چه می‌کنی؟

)این موقعیت براساس قانون اول وقانون دومبناشده است)

پاسخ مطلوب کودک باید چنین باشد:اول و قبل از این که تصمیمی بگیرم، جایی بروم یا چیزی را از کسی قبول کنم، اول با والدین یا یکی از اقوام یا دوستان معتمد خانوادگی صحبت می‌کنم. اگر در مدرسه باشم به سراغ مدیر یا معلم می‌روم و از او می‌خواهم در باره این موضوع تحقیق کند. اگر در خانه یا جای دیگری باشم با افراد قابل اعتمادی از دوستان و اقوام که احتمال می‌دهم از موضوع باخبر باشند تماس می‌گیرم تا مطمئن شوم. تا از صحت موضوع مطلع نشده‌ام با او هیچ جا نمی‌روم.

ه)اگر دریک مکان تفریحی عمومی (مثلاً استخر) باشی و فردی سعی کند به بخشهای حساس بدنتان دست بزند چه می‌کنی؟

(این موقعیت براساس قانون اول و قانون سوم بنا شده است)

پاسخ مطلوب کودک باید چنین باشد:با تمام قدرتم سر آن فرد فریاد می‌‌زنم " به من دست نزن" و با آخرین سرعتی که می‌توانم محل را ترک می‌کنم چون این بدن من است. همچنین موضوع را با والدینم یا فرد معتمدی که همراهم است درمیان می‌گذارم.

 

و)اگر در حالی که باران می‌بارد شما در راه رفتن به مدرسه باشی و اتومبیلی توقف کند و راننده از شما دعوت کند که سوار بشوی چه می‌کنی؟

(این موقعیت براساس قانون اول و قانون چهارم بنا شده است.)

پاسخ مطلوب کودک باید چنین باشد:نیازی نیست که برای پاسخ دادن به اتومبیل نزدیک شوم. اگر والدینم اجازه نداده باشند، از همان فاصله‌ای که ایستاده‌ام، به او می‌گویم:" نه متشکرم". اگر راننده اصرار کرد باز هم به او نه می‌گویم و راه خودم را پیش می‌گیرم. همچنین موضوع را وقتی که به مدرسه رسیدم به معلم و وقتی که به خانه رسیدم به والدینم می‌گویم.

 

م)اگر شما در زمین بازی مشغول بازی باشی و یک بزرگسال به سراغ‌تان بیاید و از شما بخواهد تا در یافتن توپ گم شده‌اش به او کمک کنی، شما چه می کنی؟

(این موقعیت براساس قانون اول و قانون چهارم بنا شده است.)

پاسخ مطلوب کودک باید چنین باشد:بزرگسالان باید از بزرگسالان دیگر کمک بخواهند. به آن فرد می‌گویم که من باید قبل از رفتن به جایی اول به والدین یا فرد همراهم اطلاع بدهم. همچنین جریان را به والدینم می‌گویم.

 

ی)اگر پرستار یا مربی‌تان از شما بخواهد که روی پایش بنشینی و او در حالی که داستانی برای شما می‌خواند عکس هایی از آدم های برهنه به شما نشان بدهد چه می‌کنی؟

(این موقعیت براساس قانون چهارم بنا شده است)

پاسخ مطلوب کودک باید چنین باشد:از او دور می‌شوم و جریان را به والدینم می‌گویم.

تمرین موقعیت‌های گوناگون به کودکان کمک می‌کند تا در زمینه ایمنی فردی به اعتماد به نفس بالاتری دست یابند. هرقدر فرصت تمرین این مهارتها بیشتر باشد قدرت یادگیری و به‌کارگیری راهکارهای خود محافظتی در آنها بیشتر می شود

ل)اگر در حال استفاده از اینترنت برای کار مدرسه‌تان باشی و یک پیغامی برای شما برسد که ازتان بخواهد فرمی را شامل نام، آدرس، تولد و شماره تلفن وارد کنی تا برنده یک جایزه شوی چه می‌کنی؟

(این موقعیت براساس قانون اول بنا شده است).

پاسخ مطلوب کودک باید چنین باشد:اطلاعات شخصی‌ام را در اینترنت قرار نمی‌دهم. چون هیچ‌وقت هیچ‌کس نمی‌تواند بگوید که این اطلاعات چگونه و توسط چه کسی استفاده خواهد شد.

********

شما می‌توانید موقعیت های جالب دیگری هم خودتان خلق کنید و درک کودک را از این قوانین مورد بررسی قرار دهید. تمرین موقعیت‌های گوناگون به کودکان کمک می‌کند تا در زمینه ایمنی فردی به اعتماد به نفس بالاتری دست یابند. هرقدر فرصت تمرین این مهارتها بیشتر باشد قدرت یادگیری و به‌کارگیری راهکارهای خود محافظتی در آنها بیشتر می شود.

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۵ ، ۲۳:۲۳
رضا ترنیکی

                                                                                                   🔅خط شکسته بسته را چند ضلعی می نامند . مثلث یک چند ضلعی (سه ضلعی) است. اگر یکی از زوایای داخلی چند ضلعی بزرگتراز 180 درجه باشد،چند ضلعی را مقعر و در غیر این صورت چند ضلعی را محدب می نامند.

👌نکته 1 :
مجموع اندازه های زوایای هر n ضلعی برابر با درجه است.
برای مثال ، مجموع اندازه های زوایای یک هفت ضلعی برابر با درجه است.

👌نکته 2 :
تعداد قطرهای هر n ضلعی محدب برابر با

½ (n)(n-3)

است.

👌نکته 3 :
در چند ضلعیهای منتظم با تعداداضلاع زوج، اضلاع مقابل بر هم ، با هم موازیند.

👌نکته 4 :
در هر چند ضلعی منتظم با تعداد اضلاع فرد، عمودمنصف هر ضلع ، نیمساز زاویه مقابل به آن ضلع است. که این عمود منصف (یا نیمساز) محور تقارن آن چند ضلعی است.

🔅متوازی الاضلاع👇

چهار ضلعی است که هر دو ضلع آن موازی باشند. در متوازی الاضلاع، فاصله هر دو ضلع مقابل به هم را ارتفاع می نامند.

🔅ویژگیهای متوازی الاضلاع👇

الف) در هر متوازی الاضلاع، اضلاع مقابل با هم برابر هستند.

ب)درهر متوازی الاضلاع زاویه های مقابل برابرند و هر دو زاویه مجاور یک ضلع مکمل یکدیگرند. همچنین مجموع دو زاویه مجاور برابر 180 درجه است.

ج) در هر متوازی الاضلاع قطرها منصف یکدیگرند.

د) در هر متوازی الاضلاع نقطه تقاطع دو قطر مرکز تقارن آن شکل است.

ه‍) مساحت متوازی الاضلاع برابر با حاصلضرب قاعده در ارتفاع وارد بر آن است.

ز) در هر متوازی الاضلاع، نیمسازهای داخلی دو به دو بر هم عمودند.

🔅لوزی👇

لوزی متوازی الاضلاعی است که چهار ضلع آن با هم برابر باشند. بنابراین لوزی کلیه ویژگیهای متوازی الاضلاع را دارد.

🔅مساحت و محیط لوزی :👇
مساحت لوزی برابر نصف حاصلضرب اندازه های دو قطر است.

👌نکته 1 :
از هر لوزی یک دایره محاطی می گذرد.

کایت یا شبه لوزی ، چهار ضلعی محدبی است که دارای دو جفت اضلاع مجاور مساوی با دو اندازه مختلف باشد. در واقع کایت چهار ضلعی محدبی است که دارای دو قطر عمود بر هم باشد و فقط یکی از قطرها منصف قطر دیگر باشد. قطری که منصف قطر دیگر است، محور تقارن کایت و همچنین نیمساز دو زاویه مقابل است. مساحت کایت مانند مساحت لوزی محاسبه می شود.

🔅مستطیل👇


مستطیل متوازی الاضلاعی است که یک زاویه آن قائمه باشد. بنابراین مستطیل کلیه ویژگیهای متوازی الاضلاع را داراست. خطی که وسط دو ضلع مقابل را به هم وصل کند محور تقارن مستطیل است. بنابراین مستطیل دو محور تقارن دارد.

👌نکته 1 :
مساحت مستطیل برابر حاصلضرب طول در عرض آن است.

👌نکته 2 :
بر مستطیل یک دایره محیطی می گذرد.


🔅مربع👇

مربع مستطیلی است که چهار ضلع آن با هم مساوی باشد و یا می توان گفت ، مربع لوزی است که یک زاویه آن قائمه باشد. بنابراین مربع کلیه ویژگیهای متوازی الاضلاع، مستطیل و لوزی را دارد.

👌نکته 1 :
در هر مربع قطرها بر هم عمود و با هم برابر و هر کدام محور تقارن شکل هستند.

👌نکته 2 :
مربع چهار محور تقارن (به تعداد اضلاع) دارد. مربع یک چهار ضلعی منتظم است و کلید ویژگیهای چند ضلعی منتظم را داراست.
مساحت و محیط مربع : مساحت مربع برابر مجذوب یک ضلع است.

🔅ذوزنقه👇

هر چهار ضلعی که فقط دو ضلع آن با هم موازی باشند، ذوزنقه نامیده می شود. دو ضلع موازی را قاعده ها، و دو ضلع غیرموازی را ساقها می نامند. اگر دو ساق ذوزنقه با هم مساوی باشند ذوزنقه را متساوی الساقین می نامند، اگر یکی از ساقها بر دو قاعده عمود باشد ذوزنقه را قائم الزاویه می نامند.

👌نکته 1 :
در هر ذوزنقه دو زاویه مجاوز بر هر ساق مکمل یکدیگرند.

🔅نکته 2 :
در هر ذوزنقه متساوی الساقین دو قطر با هم و همچنین دو زاویه مجاور به هر قاعده با هم برابر هستند.
👌نکته 3 :
پاره خطی که دو سر آن وسط های دو ساق ذوزنقه باشد، موازی دو قاعده آن ذوزنقه و اندازه آن برابر نصف مجموع اندازه های دو قاعده ذوزنقه است.

🔅مساحت ذوزنقه :👇
مساحت ذوزنقه با نصف حاصلضرب مجموع دو قاعده درارتفاع آن برابر است.

🔅چهار ضلعی های محیطی👇
چهار ضلعی محیطی چهار ضلعی است که اضلاع آن بر یک دایره مماس باشند.


👌نکته 1 :
درهر چهار ضلعی محیطی مجموع دو ضلع مقابل با مجموع دو ضلع مقابل دیگر برابر است.

🔅چهارضلعی های محاطی👇
چهار ضلعی محاطی چهار ضلعی است که رأسهای آن بر یک دایره واقع باشد.


👌نکته 1 :
در هر چهار ضلعی محاطی مجموع دو زاویه مقابل 180 درجه است.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۵۴
رضا ترنیکی

با تقدیر و تشکر از تمامی همکاران ودوستان گرامی بابت تبریک پست جدید اینجانب به عنوان مسئول حراست آموزش وپرورش فاروج،امیدوارم بتوانم به عنوان مشاوری امین وصبور در احقاق کرامت انسانی همکاران قدمی هرچند کوچک بردارم . التماس دعا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۴۹
رضا ترنیکی

بسمه تعالی

 


 

 کلاس های چند پایه

 

 

 

 

 


آموزش و پرورش شهرستان فاروج

کارگروه کیفیت بخشی به کلاس های چند پایه

سال تحصیلی 95-94

 

 

مقدمه:

هر کودکی حقی برای آموزش و پرورش دارد کلاس های چند پایه و مدارس تک معلمی در مناطق دور دست ،دسترسی به این حق را ممکن کرده است این کلاس ها در همه جای دنیا وجود دارد البته با ید در نظر گرفت که عملکرد کشورهای توسعه یافته با کشورهای در حال توسعه متفاوت است . تدریس در کلاسهای چندپایه نیاز بسیاری از کشورهای مختلف دنیا را در جهت بهبود و توسعه فرایند یادگیری و محو بی سوادی  و دست یابی به آموزش و پرورش همگانی برآورده ساخته است.

اگر قصد ما دست یابی به آموزش برای همه (EFA) است ،چالش ما با کلاس های چندپایه و مدارس تک معلمی ،اجتناب پذیر خواهد بود زیرا به هر حال دانش آموزان در مناطق دور افتاده و کوچک باید به آموزش و پرورش با کیفیتی مورد قبول ،دسترسی داشته باشند بنابراین توجه به مدارس چند پایه و زیر پوشش قرار دادن کودکان واجب التعلیم  از اهداف و برنامه های آموزشی رکشورهای مختلف است.

کلاس چندپایه به موقعیتی گفته میشود که در آن معلم به بیش از یک پایه به طور همزمان یا جداگانه در یک جلسه تدریس میکندمنظور از کلاسهای چند پایه ،کلاسهایی است که درآنها دانش آموزانی که از نظر سن ،توانایی،مهارت و همچنین پایه تحصیلی متفاوت هستند همه در یک اتاق ،توسط یک معلم در تمام سال تحصیلی آموزش می بینند.

تدریس در کلاسهای چند پایه برای هیچ یک از کشورها پدیده ای تازه نیست تعداد زیادی از معلمان سراسر دنیا در کلاسهای چند پایه تدریس میکنند زیرا تدریس چند پایه در اکثر سیستم های آموزشی دنیا رواج دارد و شمار کلاسهای چند پایه در حال افزایش است (ماسن و استیمس ،1996)

محاسن کلاس های چند پایه :

1-آموزش در کلاس های چند پایه روش سودمندی برای آموزش بنیادی در مناطق کم جمعیت است .

2- آموزش در کلاسهای چند پایه سبب پیشرفت دانش آموزان در دروس ریاضی ،علوم و زبان میشود.

3- آموزش در کلاسهای چند پایه فرصتی را برای دانش آموزان فراهم میسازد تا با یکدیگر همکاری کنند و حزه تجربه ها و روابط اجتماعی آنان گسترده تر شود.

4-دانش آموزان در کلاسهای چند پایه می آموزند که چگونه یاد بگیرند و چگونه یاد بدهند.

5- فرصتی است برای اینکه دانش آموزان بزرگتر با درس دادن به دانش آموزان کوچکتر نقش معلم را ایفا کنند.

6- بهره گیری از یک معلم در چند سال متوالی  باعث عمیقتر شدن پیوند معلم و دانش آموزان و سازگارترشدن دانش آموزان میشود.

7- سطح بینش  و آگاهی دانش آموزان با افزایش سن آنان ،افزایش می یابد

8- کلاس های چند پایه ،کلاس زندگی هستند ،دانش آموزان از کوچک به بزرگ ،دختر و پسر ،سالم و حتی عقب مانده ذهنی ..... وجود دارد.احساس مسئولیت ،احترام به بزرگترها پررنگ تر است.دانش آموزان نقش برادر و خواهر بزرگ تر را ایفا میکنند.

9- زمینه مناسبی برای اجرای ارزش یابی پژوهشی محور فراهم میکند.

10- دانش آموزان از لحاظ عاطفی با ثبات ترند ،در گروه های سنی مختلف،بهتر یکدیگر را می شناسند و روابط حمایتی ایجاد میکنند .

مشکلات کلاس های چند پایه :

کمبود وقت جهت تدریس-تراکم درس و پایه ها-عدم تفاوت حجم کتابهای چندپایه و تک پایه بی تجربه بودن معلم های چند پایه عدم تنوع در محیط زندگی دانش آموزان بی انگیزه بودن معلمان چند پایه نداشتن فضای مناسب آموزشی عدم همکاری والدین کمبود امکانات و تجهیزات آموزشی دوزبانه بودن دانش آموزان عدم تمایل معلمان برای تدریس کلاس های چند پایه و ....

شیوه های مدیریت کلاس های چند پایه :

مدیریت کلاس درس چند پایه به روش هایی  مربوط میشود که معلمان با کمک آنها رفتار دانش آموزان  را بهبود می بخشند  وراه را برای تسهیل  و تسریع یادگیری مطلوب دانش آموزان هموار میکنند . برای اداره کلاس های چند پایه ، روش ها و الگوهای مشخصی وجود ندارد چرا که هرمعلم با توجه به تعداد پایه ها  و دانش آموزان ش از شیوه های خاصی جهت اداره کلاس خود استفاده میکند در هر حال  روشهای زیر به معلم چند پایه کمک میکند تا فرآیند یاددهی یادگیری را بهبود بخشد:

** آماده نمودن و توجیه والدین :  آگاه نمودن والدین از شیوه ی کار خود و چگونگی همکاری و همیاری با اوست.برگزاری جلسات توجیهی ،بسیاری از تصورات غلط والدین راازبین برده و زمینه همکاری با مدرسه  و فرزندان آنها را فراهم میسازد.

**شناخت دانش آموزان :یجاد شور و شوق به یادگیری و امید به آینده در دانش آموزان ، کاهش اضطراب و تردید ،تقویت انگیزه تحصیل ،کسب اطلاعات مقدماتی از وضعیت عمومی دانش آموزان ،،برقراری ارتباط مناسب با دانش آموزان ،تهیه پوشه کار برای دانش آموزان ،کسب اطمینان از سلامت عمومی دانش آموزان، آشنایی با اختلالات یادگیری از سوی معلم ،و ....  از جمله عملکردهای معلم در برابر دانش آموزان است .

**ایجاد فضای اخلاقی در مدرسه و کلاس درس : ایجاد فضای اخلاقی مطلوب در مدرسه و کلاس درس بستگی به وجود روابط احترام آمیز متقابل بین معلم و شاگرد است . دانش آموزان با افکار ، انتظارات  و نگرش های متفاوتی وارد کلاس درس می شوند آنان معلم را انسانی متفاوت از خانواده  و ایل و تبار خود می دانند.وقتی شخصیت معلم را آمیزه ای از مهر وعطوفت ومنطق یافتند به وی اعتماد می کنند و به رهبری اش ایمان می آورند.و اینطوری عمیقا در رفتار او کنجکاو شده و با او همانند سازی میکنند در چنین شرایطی ، موضوعات درسی  را از او یاد گرفته و دیرتر فراموش میکنند  و از فرصت بهتری برای رشد و شکوفایی شخصیت خود برخوردار می شوند.

سازماندهی کلاس درس :

دانش آموزان علاقه مندند که در مکانی قرار بگیرند که به راحتی بتوانند فعالیت های خود را انجام دهند نزدیک معلم باشند و بدون مشکل ببینند صدای او را بشنوند تخته کللاس درس را به راحتی ببینند و ... فضای کلاس درس باید انعطاف پذیری لازم را داشته باشد به گونه ای که هر گاه نیازی به تغییر دوباره فضای کلاس باشد به آسانی قابل تغییر باشد . دانش آموزان در این کلاس ها احساس ترس نداشته باشند ، احساس حقارت نکنند ، به راحتی با یکدیگر تعامل مناسب داشته باشند . همکاری به جای رقابت و تنبیه هم جای خود را به تشویق و کمک بدهد . از نظافت و پاکیزگی ، برخورداری از نور مناسب ، هوای لطیف ، وسایل گرمایشی و سرمایشی در بهبود کیفیت تدریس و اداره کلاس درس موثرترند . استفاده درست از تخته ی کلاس ، روشی را که معلم برای انتخاب نوع فضای کلاس درس انتخاب می کند ، برنامه درسی ، فعالیت های دانش آموزان ، چگونگی آرایش و شیوه نشستن آنان و ... از جمله مواردی مورد توجه در سازمان دهی کلاس های چند پایه می باشد .

شیوه های سازماندهی کلاس درس چند پایه :

1.       با توجه به پایه ها و روش تدریس معلم ، فضای فیزیکی کلاس را به موردهای زیر مختص می شود

2.     پایه هایی که قرار است در آن جلسه به آن ها تدریس شود

3.    پایه هایی که پیش از تدریس معلم ، خودشان باید فعالیت خاصی را انجام دهند .

4.     نمایش کارهای دانش آموزان ( دست سازها و تولیداتدانش آموزان )

5.     نمایش حروف الفبا ، نقشه های ایران و جهان و کارهای مربوط به درس های دیگر که معلم با همکاری
دانش آموزان آنها را آماده می کند

6.     نحوه چیدمان میز و صندلی ها ، باید به گونه ای باشد که رفت و آمد دانش آموزان و معلم و انجام فعالیت های گروهی و انفرادی از سوی دانش آموزان با مشکل مواجه نشود . چیدمان غالبا به یکی از روش های زیر است

الف)  شیوه سنتی : دانش آموزان در ردیف های مستقیم و پشت سر هم قرار می گیرند

 ب) نعل اسبی : دانش آموزان به راحتی با همدیگر و با معلم تعامل رودرو دارند و انجام کارهای گروهی میسر است

ج ) دایره ای شکل : در شبکه دایره ای افراد ارتباط چهره به چهره با همدیگر دارند و به همین جهت فرصت بیشتری برای برقراری ارتباط پیدا می کنند .

شیوه های آموزش در کلاس چند پایه :

1.       شیوه  آموزش محوری ( انفرادی ) : برای هر پایه درس معینی پیش بینی می گردد به طوری که حداکثر سه پایه با فاصله تعیین شده آموزش داده میشود . برای گروههای دیگر فرصت ها و فعالیت هایی که نیاز به نظارت مستقیم معلم کم قرار دارند منظور می شود

2.     شیوه آموزش تلفیقی : هدف اساسی از تلفیق آن است که تا حد امکان یادگیری دانش آموزان در ارتباط با یگدیگر قرار گیرد

الف ) تلفیق موضوعات درسی یک کتاب درسی پایه تحصیلی ( هرمی )

ب ) تلفیق موضوعات درسی دو کتاب درسی  در یک پایه  یا دو پایه تحصیلی ( موازی )

ج )  تلفیق موضوعات درسی در چند کتاب درسی در یک پایه یا چند پایه تحصیلی ( تلفیق چند پایه )

3-شیوه آموزشی مشارکتی :

با توجه به فرصت کم معلم در کلاس های چند پایه این شیوه فرصت مناسبی را برای معلم چند پایه ایجاد می کند تا با توجه به محتوای کتاب های درسی الگوی مناسبی را انتخاب نماید در این شیوه تمام پایه ها محور هستند و معلم نظارت مستقیم دارند .

4-شیوه آموزش مشارکتی :

برخی از دروس به صورت تلفیقی و برخی دیگر به صورت محوری و برخی نیز به صورت مشارکتی تدریس می شوند.

                                                                                          * با آرزوی موفقیت *

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ بهمن ۹۴ ، ۲۲:۴۲
رضا ترنیکی

آیا میدانستید

1. میدانید کفشهای شما اولین چیزی است که افراد نا خودآگاه درباره  اش توجه می کنند. کفش خوب بپوش.
2.
اگر بیش از 11ساعت در روز بنشینید پنجاه در صد شانس وجود دارد که شما در ظرف سه سال آینده فوت کنید.
3.
شش نفر در دنیا هستند که درست مثل شما هستند نه در صد شانس وجود دارد که شما در طول عمرتان با یکی از آنها ملاقات کنی.
4.
خوابیدن بدون بالش از درد پشت میکاهد و ستون فقرات شما را قویتر می کند.
5.
قد شخص با پدر  و وزن افراد با مادرشان معین میگردد.
6.
اگر قسمتی از بدنتان خواب رفت میتوانی تقریبا همیشه با تکان دادن سرت بیدارش کنی.
7.
سه چیز است که انسان نمیتواند در توجه به آنها مقاومت کند—غذا ,آدمهای جّذاب و خطر.
8.
افراد راست دست تمایل جویدن غذا با طرف راست شان دارند.
9.
گذاشتن یک تی بگ درکفش و یا ساک محتوای وسائل ورزشی باعث جذب بوهای نامطبوع میگردد.
10.
مطابق گفته آلبرت انیشتن اگر زنبور عسل از کره زمین ناپدید می شد انسانها در ظرف 4 سال می مردند.
11.
انواع سیب در دنیا باندازه ایست که اگر هر روز یک نوع از آن را بخورید 20 سال طول می کشد تا همه آنها را امتحان کرده باشید
12.
شما میتوانید بدون غذا دو هفته جان سالم بدر برید,ولی بدون خواب 11 روز.
13.
افرادی که زیاد میخندند سالم تر از آن هائی هستند که نمی خندند.
14.
تنبلی و عدم فعالیت باندازه کشیدن سیگار افراد را میکشد.
15.
ظرفیت مخ بشر برای ذخیره اطلاعات 5 برابر ویکى پدیا جا دارد.
16.
مخ ما به اندازه یک لامپ ده وات مصرف انرژی می کند.
17.
بدن ما در نیم ساعت باندازه جوش آوردن 1.5 لیتر آب انرژی تولید میکند.
18.
تخمک بزرگترین و نطفه کوچکترین سلول است.
19.
اسید معده باندازه ای قویست که میتواند یک تیغ ژیلت را آب کند.
20.
نهایتاً ده تا 30 دقیقه پیاده روی و خنده در روز ، ضد افسردگی است.
21.
هر روز ده دقیقه بشین و سکوت کن.
22.
وقتی صبح از خواب بیدار میشوی برای منظور و مقصودت از خداوند راهنمائی بخواه.

23.
بیشتر از غذاهای درختی استفاده کن تا از غذاهای کارخانه ای.
24.
چای سبز با آب فراوان بنوشید و بلوبرى,براکلی و مغر بادام  بخورید (بلوبرى؛ نوعی توت از خانواده توت فرنگی است که بشکل انگور یاقوتی ولی آبی رنگ است )
25.
سعی کن هر روز حد اقل سه نفر را بخندانى
26.
انرژی گران بهایت را صرف حرفهای خاله زنک بازی نکن مسائل گذشته و افکار منفی و چیزائی که در کنترلت نیستند را دور بریز, و انرژیت را بطور مثبت برای زمان حال صرف کن.
27.
صبحانه  را شاهانه و نهار را مثل شاه زاده و شام را مثل دانشجو با کردیت کارت بی محل بخور (بشرط اینکه بیماری قند نداشته باشی)
28.
زندگی منصفانه نیست ولی هنوز خوبه.
29.
زندگی کوتاه و با ارزش تر از آنست که از کسی متنفر باشی. برای همه چیز ببخششان.
30.
خود را خیلی جدی و مهم نگیر , دیگری هم شما را جدى نمی گیرد.
31.
شما نباید در همه بحث ها ببری , با تضاد داشتن توافق کن.
32.
دلخوری و رنجش از گذشته را کنار بگذار تا زمان حال تان را خراب نکند.
33.
زندگی خودت را با دیگران مقایسه نکن ,شما نمیدانی مراحل زندگی آنها چگونه بوده.
34.
هیچکس بجز خودت مسئول خوشی و خوشبختی شما نیست.
35.
هر مصیبتی را با این کلمات محدود ومحاصره اش کن :

آیا در پنج سال دیگر این موضوع هنوز اهمیت دارد؟
36.
 به مستمندان کمک کن. دست و دل باز و دهنده باش نه گیرنده.
37.
اینکه دیگران در باره تو چه چیزى فکر میکنند به شما مربوط نیست.
38.
زمان همه چیز را التیام می  بخشد.
39.
هر چقدر که موقعیت خوب یا بد باشد عوض میشود.
40.
کار شما در موقع بیماری از شما مراقبت نمیکند .دوستان مراقبت میکنند. درتماس باش.
41.
حسادت و حسرت خوردن وقت تلف کردن است.شما هم اکنون تمام مایحتاج خود را داری .  
42.
هرشب قبل از رفتن به رختخواب خداوند را نیایش کن و سپاسگذار باش از آنچه که امروز بانجام رساندی.  
43.
بخاطر داشته باش شما خوش  بخت تر از آنی هستی که فشار روحی داشته

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۲۱:۴۵
رضا ترنیکی


پروفسور حسابی

22 سال درس دادم

1- هیچگاه لیست حضور و غیاب نداشتم.
 (چون کلاس باید اینقدر جذاب باشد که بدون حضور و غیاب شاگردت به کلاس بیاید)

2- هیچگاه سعی نکردم کلاسم را غمگین و افسرده نگه دارم!
 (چون کلاس، خانه دوم دانش آموز هست)

3-هر دانش آموزی دیر آمد،
 سر کلاس راهش دادم!

 (چون میدانستم اگر 10 دقیقه هم به کلاس بیاید, یعنی احساس مسوءلیت نسبت به کارش)

4-  هیچگاه بیشتر از دو بار حرفم را تکرار نکردم.

 (چون اینقدر جذاب درس میدادم
که هیچکس نگفت بار سوم تکرار کن)

5- هیچگاه 90 دقیقه درس ندادم!

(چون میدانستم کشش دانش اموز متوسط و کم هوش و باهوش با هم فرق دارد)

6-هیچگاه تکلیف پولی برای کسی مشخص نکردم!
(چون میدانستم ممکن است بچه ای مستضعف باشد یا یتیم..)

7- هیچگاه دانش اموزی درب دفتر نفرستادم.
(چون میدانستم درب دفتر ایستادن یعنی شکستن غرور)

8- هیچگاه تنبیه تکی نکردم
و گروهی تنبیه کردم!
 
(چون میدانستم تنبیه گروهی جنبه سر گرمی هست ولی تنبیه تکی غرور را میشکند)

 9- همیشه هر دانش اموزی را آوردم پای تخته، بلد بود.
(چون میدانستم که کجا گیر میکند نمیپرسیدم )



یاد و نامش گرامی باد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ دی ۹۴ ، ۱۷:۲۹
رضا ترنیکی